رمان شاه دل

رمان شاه دل پارت 40

4.7
(514)

گاهی اوقات احساس می‌کنی شادی هایت تنها در عرض یک چشم به هم زدن به پایان می‌رسید
اما غصه هایت سالیان درازی زمان میبرد تا به انتهایش برسد

اما هرگز اینگونه که فکر می‌کنی نیست!
چنان در شادی هایت غرق میشوی که توجه کردن به گذر زمان بی اهمیت ترین چیز زندگی ات میشود

امان از غصه ها..!
آنقدر به جزئیات آن دقیق میشوی که حتی تار موی چسبیده به فرش از فاصله ی دور هم به چشمت میخورد

یا حتی هرم داغ نفس هایت چنان به چشمت میخورد که از زنده بودن احساس بیزاری میکنی!

حرف نگاه کردن و دیدگاه های است که به زندگی داری

…….

خستگی هر دو را از پا انداخته بود اما باز هم لبخند نقش زیبای صورت هایشان بود

در نهایت کیوان با دستانی که به طرف بالا گرفته بود در آشپزخانه متوقف شد و گفت:

_غلط کردم من

افرایی که به تازگی خودش را به او رسانده بود اولین ضربه ی بالشت را به سرش زد و گفت:

_دیگه دیره آقا

همان طور که میان لبخند هایش سعی داشت جدی باشد ضربه های بعدی را روی سر و صورتش‌ کوبید که در آخر کیوان بالشت را از دستش گرفت و با تهدید زمزمه کرد:

_حالا بالشت دسته منه!

اما لبخند هایش به حدی گرم بود که نشان آتش بس باشد
بوسه ای روی پیشانیش نشاند و از آشپزخانه خارج شد

_من یکم استراحت کنم خستم

با خجالت سرش را پایین انداخت و در سکوت خیره ی رفتنش شد

در سکوت کار هایش را انجام داد و تا او از خواب بیدار شود سعی کرد شام را حاضر کند

اما صدای موبایل کیوان هر لحظه مانع از کار کردنش میشد
سعی کرد بی تفاوت باشد اما برای بار دوم صدای زنگش که در خانه پیچید دست هایش را شست و به طرف گوشی حرکت کرد

نام “دکتر” روی صفحه اش خودنمایی میکرد و باعث می‌شد خیالش کمی راحت شود

صدایش را قطع کرد و دوباره به آشپزخانه برگشت

چند ساعت بعد کیوان هم با چشم های خواب آلود از اتاق خارج شد

قیافه اش با نمک شده بود برای همین ناخودآگاه لبخندی روی صورتش نشست و خیره ی حرکاتش شد

گویا هنوز احساس می‌کرد در خواب است!
اول به طرف دست‌شویی حرکت کرد و با دست و رویی شسته بیرون آمد

افرا که یاد تماس دکتر افتاده بود گفت:

_خواب که بودی موبایلت زنگ خورد

بی تفاوت گفت:

_جواب دادی؟

_نه دکتر بود خودت زنگ بزن

صبحت هایشان همان جا خاتمه پیدا کرد

بعد از شام گویا هر دو خسته بودند که در عرض چند دقیقه دوباره به خواب فرو رفتند

کیوانی که چند ساعت هم خوابیده بود حالا دوباره درون خواب عمیقی بود!

روز بعد به درخواست دکتر کیوان دوباره به مطلبش رفت

به دلیل کار های اخیرش از آنجا غافل شده بود و حداقلش خداروشکر که مشکلی پیش نیامد!

روز ها سر ساعت ۹ از خانه بیرون میزد تا هم پیش دکتر باشد و هم کار هایش را انجام دهد

سرش در کار خودش بود و تنها راهی که مدت ها طی کرده بود از خانه به مطب و از آنجا هم به مغازه و در نهایت دوباره خانه

روز ها از پی هم می‌گذشتن همچو برق و باد!

شاید تمام این سه ماه هم در عرض یک چشم به هم زدن به پایان رسیده بود

(لطفا همه نظراتتون رو کامنت کنید باور کنید که کامنت های شماست که انرژی میده و باعث میشه بهتر و بیشتر از روز قبل واستون پارت بفرستم
پس لطفا بعد از خوندن این پارت کامنت بزارید)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا : 514

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

saeid ..

نویسنده رمان های بامداد عاشقی،شاه دل و آیدا
اشتراک در
اطلاع از
guest
105 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sety ღ
6 ماه قبل

عهههه چ زود سه ماه گذشت🤣🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

قشنگ بود ولی هیچ اتفاق خاصی توش نیوفتادا سعید😂😂😂🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

داری کم کاری میکنی😁😁😁😁

sety ღ
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

آره خب ولی زود تر برو جای خفنش دیگه😂🤦‍♀️

sety ღ
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

مثلا لب گرفتن و …. و اینا😂😂😂

sety ღ
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

نازی وارده بهشون🤣🤣🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

خاک برسرت یعنی چی نازی وارده

sety ღ
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

حققیقتو گفتم😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

مرض چندبارمچمودرحال لب گرفتن گرفتی؟

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

اوناساخته ی ذهن لیلاست وگرنه من وشوهرم اصلا باهم کاری نداریم مدیونی فکرکنی دروغ میگم 🤣🤣🤣🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

یه چیزی توهمین مایه ها😉

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

خیلی خوب بود ولی فکرکنم دیگه بایدیکم این دوتا روبهم نزدیک کنی هی فقط پیشونیشومیبوسه😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

نه مثلا سه ماه ما دوسال طول می‌کشه واسه همون ستی گفت🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

مرغ حقیقت آمدی😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

آره دلت تنگ شده بود

sety ღ
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

خیلبیییی😂😍

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

حالااون خنده چی میگه این وسط؟راستی دانشگاه شروع شد؟

sety ღ
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

نمیدونم خودمم😂🤦‍♀️🤦‍♀️
نه بابا جواب انتخاب رشته تازه هفته دیگه میاد😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

اوووووهه چه خبره چقدلفتش میدن حتماالان بمب استرسی نه؟

آخرین ویرایش 6 ماه قبل توسط نازنین
sety ღ
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

نه😂😂😂

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

پس زیادی بی‌خیالی علی بی غمی هستی واسه خودتا

sety ღ
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

من فقط واسه امتحان شهر رانندگیم استرس گرفتم و دارم😂🤦‍♀️

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

نترس اینقده راحته بعدش دیگه کی می‌تونه سوییچ روازتوقایم کنه🤣🤣🤣

sety ღ
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

سه بار تاحالا رد شدم😑😑😑

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

می‌دونی دلیل اصلیش استرسته بیخیال باش راستش من فقط یه بار امتحان دادم قبول شدم البته ناگفته نمونه از15سالگی رانندگی روبابام بهم یادداده بود البته درحد خیابونای خلوت ولی وقتی گواهینامه گرفتم ماشین هیچکس درامان نبود هی زرت و زرت می‌کوبیدمش🤣🤣🤣

نازنین
نازنین
پاسخ به  sety ღ
6 ماه قبل

ولی خدایی رمانای سحرعالیه یعنی توپنج تا پارت عاشق میشن بعدشم تخت بعدشم یه نینی بغل خیلی زودوعالی پیش می‌ره🤣😘

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

نه بابا خیلی هم خوبه همه ی رومانا که نباید سبک وروندشون یکی باشه بایدتاآخرشوبخونیم ولی کلی خوبه داستانت خسته نباشی

رووا
رووا
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

اما این طور رمان ها خیلی آبکی حساب میشن چون اصلا هیجان ندارن

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

شوخی میکنم عزیزم داریم دورهم می‌خندیم وگرنه رمانت خیلی هم خوبه

sety ღ
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

خیلی خیلی خوبهههه
من عاشق قلمتم سعید😍😍😍

...Fatii ...
6 ماه قبل

راس میگه نازنین جون یه حرکتی بزن الان چند وقته ازدواج کردن افرا و کیوان هیچی نیس 😄😄

...Fatii ...
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

نمیتونیم بابا اون قسمتو بنداز جلوتر 😃😃😃

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

فقط همخونه بودن حتما

لیلا ✍️
6 ماه قبل

من اومدم برم بخونم

لیلا ✍️
6 ماه قبل

عین فیلم بود دقیقا👌🏻👏🏻

حالا باید ببینیم قراره چه خوابی برای این زوج ببینی

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
6 ماه قبل

سلاااااام خوش اومدی آبجی کوچیکه

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

سلام لپ گلی من🤗

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
6 ماه قبل

نوش دارو روتعطیل کن که اینامیخوان مچ‌منو بگیرن بعدواسه مثال بوس اسم‌منوبیارن🤣

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

هنوز به جاهای قشنگش که نرسیدیم پارت ۷۳ رو دارم تموم میکنم فقط دنبال یه متن تلخم

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

واه بابا داشتیم شوخی میکردیم آخه دیدی جدیدا همه ی رمانا شده عشق بایه نگاه شوخی بودشوخی برادرمن

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

نه عزیزم چه ربطی داره اصلا هم اینجوری نیست همه ی رمانا که نباید به سکس ختم بشه شایدرمان تویه درسی بالاترازاینا واسمون داشته باشه مثلایکیش اینکه افرابامهربونیش داره به خوب شدن کیوان کمک می‌کنه باوجوداینکه حتی عاشقشم نیست ازنظرمن این رمان تو درس انسانیت روبه ما میده که بدونیم آدماباید به هم نوع خودشون کمک کنن اونم بدون چشم داشت

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

توام چه بی‌پروا شدی مانور دادن روی س*ک*س اصلا کار نویسنده رو خراب میکنه در حد بوسه و بغل چون جزوی از عشقه

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
6 ماه قبل

واه توفقط سکس رودیدی بقیشم بخون خب 😕

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

سرسری خوندم😂
عوض نشو نازی برگرد به تنظیمات کارخونه

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
6 ماه قبل

دیگه دیره عزیزم زیادی عوض شدم تنظیمات کارخونه روهم به هم ریختم

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

تقصیر خودمه‌هااا راستی جواب کامنتمو نداری دنبال متن غمگینم پوف از بس گشتم خسته شدم

نازنین
نازنین
پاسخ به  لیلا ✍️
6 ماه قبل

متن غمگین؟من امروز خوشحالم حالموخراب نکن متن غمگین میخوای چیکار …شادباش خواهرم شااااااااااد💃💃💃💃💃💃

لیلا ✍️
پاسخ به  نازنین
6 ماه قبل

منو بگو اینجا پارت تلخ دارم مینویسم بیا ایتا بهم انرژی بده

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

برو سر درس و مشقت بچه واسه من بغض کرده😑

نازنین
نازنین
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

یعنی اون حرفای قبلی منوندیدی هیچ تاثیری نداشتن من که قهرم شوخیموجدی میگیری جدیموشوخی🥺

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

خسته نشدیم قلمت که عالیه فقط منتظر یه بمبیم

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

داشتیم از زیر زبونت حرف میکشیدیم که بتونیم پیش بینی کنیم پارتای بعدی رو ☺️
من که بیشتر رمانی می‌پسندم که نتونتم قسمت بعدی رو حدس بزنم و رمان های تو رو نمیشه حدس زد حتی بامداد عاشقی هم حدسام غلط دراومد بوس و بغل که همیشه می‌خونیم به فکر استرس و هیجان دادن بهمون باش همونطور که تا حالا اینکارو کردی
حالا من متاهلم ها گفتم یکم ندید بازی دربیارم دوستام میگن بابا تو دیگه چرا 😆😆

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

عزیزدلم بذار خیالتو راحت کنم هر رمانی رو یه موضوع خاص میچرخه این عاشقانه‌ها فقط جذابیتش رو بیشتر میکنه و بهش پر و بال میده وگرنه نباید از موضوع اصلی دور شد

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

باشه ولی سعی نکن جوری نشون بدی کع اینا فقط در حد همخونه‌ان😊

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

باشه منتظریم😊

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

الان بوی گندم یا نوش‌دارو آیا موضوعش درباره روابط جنسی بود خب معلومه نه اون صحنه‌ها فقط به هیجان و قشنگی رمان اضافه میکنع هدف نویسنده چیز دیگه‌ایه دقیقا عین رمانهای تو چه شاه دل یا آیدا حول محور یه موضوع میچرخن ولی خب یکم باید نزدیک باشند بخوام بازترش کنم حتما نباید از کلمه‌های صریح یا روتختی استفادع کنی همین در آغوش گرفتن بوسه نوازش اینا کافیه

لیلا ✍️
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

موفق باشی😍🤗

نازنین
نازنین
پاسخ به  Fatemeh
6 ماه قبل

🤣🤣🤣

نسرین احمدی
نسرین احمدی
6 ماه قبل

کوتاه وزیبا خسته نباشی 🌹👌

مائده بالانی
6 ماه قبل

خسته نباشی.
دلچسب بود
فقط کوتاه بود امروز یکم

Tina&Nika
6 ماه قبل

زیبا عزیزم😇

Ghazale hamdi
زن اول سامی😜😆
6 ماه قبل

امیدوارم بلاهای بدی سرشون نیاری😕🥺
عالی بود سعیدییی🥰🤍✨️

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

خسته نباشی یه کم هیجانشو بیشتر کن

Newshaaa ♡
6 ماه قبل

اون اولش رو خیلی دوست داشتم آفرییین بسیار عالی❤🥲

لیلا ✍️
پاسخ به  Newshaaa ♡
6 ماه قبل

چه حلال‌زاده‌ای نیوش همین الان ذکر خیرت بود

تارا فرهادی
6 ماه قبل

مثل همیشه عالی😍💜

Fatemeh
Fatemeh
6 ماه قبل

هوا سرده ستی خانم خواب تشریف داره 😆😆 عزیزم بیا رمانارو تایید کن شب شدا

sety ღ
پاسخ به  Fatemeh
6 ماه قبل

والا تا دوساعت پیش که کسی نفرستاده بود🤣🤦‍♀️🤦‍♀️

دکمه بازگشت به بالا
105
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x