دلنوشته

دلنوشته! بیماری؟!

دلنوشته! بیماری؟!

سال سوم دبستان بودم …. اردیبهشت ماه …  دمای بدنم زیاد بود …. بهترین راه بیمارستان مادر و کودک بود ….

در مطب دکتر عمومی … چند تست از من گرفت . چیز زیادی  از آن حرکات نمی فهمیدم ولی انگار ان حرکت زیادی برات دکتر اهمیت داشت . در حدی اهمیت داشت که وقتی جوابش را به والدینم اطلاع دادم اشک از چشمان مادرم سرازیر شد… اخ از دکتر آخ … آخ از دکتری که به پدر و مادرم گفته بود در حال جدال با بیماری مننژیت هستم! اما پدر و مادرم دم نزند و دکتر به یک آمپول اکتفا کرد . آمپول را که زدم راه خانه را در پیش گرفتیم …..
خوب بودم تا ساعت ۱۲ بامداد ….  ساعتی که داشتم در کوره آتش می سوختم…  ساعات بدی بود . دمای بدنم ۳۹ بود و به آتش گفته بودم زکی …
از درد سرمی که در دستم فرو شد نگویم چون وحشتناک بود ….
از شلوغی بیمارستان و نبود تخت که مجبور شدم رو تخت های کوچک بخوابم با ان پاهای بلندم …
و شبی که به سختی صبح شد …..
صبح…. دکتر متخصصم حرف دکتر عمومی را تکذیب کرد و پدر و مادرم نفس آسوده ای کشیدند …
۳ روزی که در بیمارستان بودم زود نگذشت….
شب هایی که دلم تخت خودم را میخواست و صبح هایی که دلم شنیدن صدای معلم را طلب می کرد…
ولی بالاخره آن پنج روز کذایی گذشت …

تا سال چهارم …. اواسط دی بود و هوا سرد….
دوباره درگیر بیماری سال پیشم شدم ….
استغفراغ ها و سرفه های پیاپی ‌. حالم به قدری بد بود که دندان هایم رو هم فشرده می شد …
و دوباره تکرار خاطره های سال گذشته ….
سرم و بیمارستان و بوی الکل ….
اما این بار تشخیص دکتر متخصصم  تشخیص عفونت در خون را می داد …
مادرم شب ها کنارم می نشست و به دور از چشم من گریه می کرد سخت بود ولی گذشت …
راستی! در آن مدت با پرستار شیفت صبح هم دوست و رفیق شده بودم!! این بار ۲ روز را بیمارستان گذراندم … چون دیگر دلم طاقت بیماری را نداشت….
دکتر هم گفته بود وضعم خوب است و اجازه مرخص شدن را دارم….
لباس های بیمارستان را از تنم کنده بودم و لباس های خودم را تن زده بودم …
شاد و خوشحال منتظر بودم که جواب آزمایشم بیاید و دکترم مهر تایید نهایی را بزند…
اما…
نشد….
بهتر که نشده بودم هیچ …. بیماریم پیشرفت هم کرده بود … اما ….
دیگر ، دیگر حال در بیمارستان ماندن را نداشتم … دلم برای همه چیز تنگ امده بود…
و بعد از اصرار های مکرر به پدرم ، او را مجاب کردم که با رضایت خودش مرخص شوم….

ممنون از اینکه دلنوشته های من رو خوندید عزیزان …. قسمتی از زندگی ضحی….

4.6/5 - (32 امتیاز)

Zoha Ashrafi

تموم...
اشتراک در
اطلاع از
guest
66 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saeid ..
1 ماه قبل

اولللل

saeid ..
1 ماه قبل

غمگین بود
قسمتی از زندگی ضحی….
ولی منظورت چیه؟!🥺

،،،
،،،
1 ماه قبل

ضحی واقعازندگی خودته

saeid ..
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

نههه🥺🥺

sety ღ
1 ماه قبل

ضحی جدی میگییی؟؟؟

،،،
،،،
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

میشه یکم بیشترتوضیح بدی البته اگ اشکالی نداره

sety ღ
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

ضحی الان خوبی؟؟؟
یعنی هنوزم بیماری یا خوب شدی؟؟؟🥺

sety ღ
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

خب بازم خداروشکر🙂❤️

saeid ..
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

از طریق ویروس و باکتری ها به وجود میان
لطفاااا مراقب خودت باش ضحی ژون🥺

sety ღ
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

تو باورم نمیگنج بز عزیزم🤦‍♀️🤣

sety ღ
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

کیه که دوست داشته باشه بره به همچون دورانی؟؟🥲🤦‍♀️

،،،
،،،
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

الان خوبی بیماریت برطرف شده

،،،
،،،
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

خب خداروشکرمن وقتی سه ماهه بارداربودم کروناگرفتم

Newshaaa ♡
1 ماه قبل

الهییی دورت بگردممم من چقدر سخته حتی تصور دیدن ضحی که حالش خوب نیست🥺🥺🥺😭😭

Newshaaa ♡
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

خدا رو شکر که گذروندی اون دوران سخت رو🫂💋🥲

تارا فرهادی
1 ماه قبل

وااای چقد شبیه بیماری منه مریضیت یاد خودم افتادم🥺😢
ولی ضحی دقت کردی طنز هم قاطیش کردی با آن پاهای بلندم🙃🤣

Fateme
1 ماه قبل

الهی بگردم 🥲❤️

Sahar mahdavi
1 ماه قبل

وای ضحاااا🥺💔

saeid ..
پاسخ به  Sahar mahdavi
1 ماه قبل

نیوشاااا
بیا عکس بزار سحر اومد

Newshaaa ♡
پاسخ به  saeid ..
1 ماه قبل

الان میذارم وایسینااا

Newshaaa ♡
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

همونو گذاشتم🤣🤣🤣

تارا فرهادی
پاسخ به  Newshaaa ♡
1 ماه قبل

نیوشی من که دیدمت ولی بازم میگم خیلی خوشگلی دخمل ملوس🥺😘😘🧡🧡

Newshaaa ♡
پاسخ به  تارا فرهادی
1 ماه قبل

دورت بگردم من مهربون😍💋🥲

saeid ..
پاسخ به  Newshaaa ♡
1 ماه قبل

چه قشنگ شدی نیوشی😊🥺

Newshaaa ♡
پاسخ به  saeid ..
1 ماه قبل

چشمات گشنگ میبینه مهی جونم🥲😘💋❤

Newshaaa ♡
پاسخ به  Newshaaa ♡
1 ماه قبل

بچه ها اگه همه دیدید برش دارم😂

Newshaaa ♡
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

ای خداااا😂🤣سحر گفت یازده و نیم بذار ولی من دیر دیدم کامنتش رو قبلش گفتید بذار سحر اومد🤣🤣

Sahar mahdavi
پاسخ به  Newshaaa ♡
1 ماه قبل

وای نیوشا واقعا خودتی🥹

Newshaaa ♡
پاسخ به  Sahar mahdavi
1 ماه قبل

😂😂😂آره عشقم بچه های اینجا دیدن منو خودمم😂🖐🏻

تارا فرهادی
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

خدا نکنه فدات شم این مریضیو نداشتم ولی تمام عوامل مریضیتو داشتم 💔
معدم عصبی 😐

تارا فرهادی
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

الان که خوبم
ولی ولم نکرده همین چند روز پیش بیمارستان بستری شدم

تارا فرهادی
پاسخ به  تارا فرهادی
1 ماه قبل

ستیییی کجایی تایید کن

تارا فرهادی
پاسخ به  off ?
1 ماه قبل

ممنون مو چتری جونم 😘🧡

Ghazale hamdi
Ghazale
1 ماه قبل

وای قلبم درد گرفت ضحی😭😭😢
الان خوبی دیگههههه؟🤕🥺

FELIX 🐰
1 ماه قبل

هعی…😪😭

خواننده رمان
خواننده رمان
1 ماه قبل

خدا کنه دیگه بیماریتون خوب شده باشه ضحی خانم شما هم شیرازی هستین عزیزم

لیلا مرادی
1 ماه قبل

سیستم ایمنیت ضعیف شده عزیزم درسته خیلی مراقب خودت باش🙂