رمان انتقام خون پارت ۲۴
(یه صحبت کوچولو دارم
روی صحبتم با خواننده های خاموشه
من به عنوان نویسنده نیاز دارم به حمایت شما و زمانی که انقدر حمایتها کمه واقعا هیچ انرژی برام باقی نمیمونه
اما از حالا به بعد هر پارتی حمایتهاش کم باشه پارت بعدی گذاشته نمیشه
امیدوارم خواننده های خاموشمون از سایلنت در بیان و ما نویسند ها یکم انرژی بگیریم)
به پذیرایی برمیگردم و قصد دارم کمی از وسایل بر روی میز وا جمع و جور کنم اما با حرفی که فرشته خانم میزند خشک میشوم
فرشته_انقدر سرپا بودن خوب نیست واست مادر بیا بشین
بهت زده نگاهش میکنم
یعنی میداند؟
کمر صاف میکنم و متعجب میپرسم
_چی؟
لبخندی میزند و دستم را در دست میگیرد
مرا بر روی مبل تکنفره کنارش مینشاند و با همان لبخند میگوید
فرشته_گفتم واسه بچت خوب نیست عزیزم بشین
مبهوت نگاهش میکنم و بر روی مبل وا میروم
اصلا انتظار نداشتم که از این موضوع خبر داشته باشد
سرم را پایین میاندازم و میدانم که گونههایم سرخ شدهاند
خنده آرامی میکند و دستم را در دست میگیرد
فرشته_حالا نمیخواد خجالت بکشی خوشگل خانوم،واسه این نیومدم
کمی نگران میشوم
سرم را بالا میگیرم و نگاهش میکنم
_اتفاقی افتاده؟
به پشتی مبل تکیه میدهد و میگوید
فرشته_اتفاقی نیافتاده گل دختر…………….اومدم تورو واسه پسرم خاستگاری کنم
نگاهم را به زیر میکشانم و پوزخند صدا داری میزنم
مجدد نگاهم را به چهره مهربانش میدهم
_یک………………
میخواهم بگویم یکم دیر آمدی
برای خاستگاری کمی دیر است اما دستش را بالا میآورد و حرفم را قطع میکند
فرشته_صبر کن دخترم
سکوت میکنم او پس از مکث کوتاهی میگوید
فرشته_حق داری……………هر چیزی بگی حق داری……………….پسر من خطا کار ترینه و خیلی بهت بد کرده……………..میدونم حتی اگه نخوای هم بخاطر این بچه قبول میکنی اما میخوام یه چیزی رو بدونم………………….هنوزم دلت با پسر من هست؟
کمی مکث میکند
فرشته_میدونم گناه داره اما گناه اینکه دلت به زندگی با آرمان رضا نباشه بیشتره اگه نمیخوایش مجبور نیستی
آب دهانم را میبلعم و نگاه سرگردانم را دور خانه میچرخانم
هنوز هم دلم با اوست
هنوز هم تمام دنیایم در آن دو تیله مشکی خلاصه میشود
هنوز هم دلم گیره نامرد ترین مرد زندگیام است
دهان برای بهانه جویی باز میکنم
_آرمان خی……………………..
باز هم حرفم را قطع میکند و مجدد دستم را در دست میگیرد
فرشته_یک کلام………………هنوزم میخوایش یا نه؟
سرم را پایین میاندازم و با صدای آرامی زمزمه میکنم
_آره
میتوانم لبخندش را حس کنم
دستش زیر چانهام مینشیند و سرم را بالا میکشد
فرشته_نیومدم اینجا بهت بگم مجبوری بخاطر بچت بمونی………………اومدم ازت خاستگاری کنم………………….اومدم بگم حاضری با پسر خطا کار من ازدواج کنی؟………………فکراتو بکن……………..بدون در نظر گرفتن این بچه جواب بده،دلم میخواد با قلبت جواب بدی
از جایش بلند میشود و قدمی جلو میآید
بوسه آرامی بر پیشانیام میزند و با قدم های آرام دور میشود
اما من خشک شده بر سر جایم میمانم
انتظار این حرف ها را نداشتهام
با شنیدن صدای در حیاط متوجه بیرون رفتن میشوم و به پشتی مبل تکیه میدهم
فکر میکردم مادرش بعد از شنیدن این خبر عصبی شود اما………….
اما حالا مادرانه از من خاستگاری کرد و این یعنی به شخصیت من احترام گذاشته است
بر روی کاناپه دراز میکشم و باز هم غرق میشوم در فکر و خیال
شاید بهتر است بیخیال انتقام بشوم
من هنوز هم عاشق آرمان هستم و نمیدانم کار درست چیست
اما در هر شرایطی جواب مثبته از اعماق قلبم است
کلافه از فکر و خیال های بینتیجه از جایم بلند میشوم
به سمت اتاق میروم تا آماده شوم
شاید کمی قدم زدن در فضای باز حالم را بهتر کند
به اتاق میروم و لباسهای راحتیام را با یک دست مانتو و شلوار مشکی عوض میکنم
شال مشکیام را بر روی موهایم میاندازم و بعد از برداشتن کیف مشکیام از خانه خارج میشوم
بیخیال ماشین شده و با قدمهای آرام در خیابان قدم میزنم
عجیب دلتنگ پدر و مادرم هستم
حرفهای فرسته خانم عجیب مرا دلتنگ مادرم کرد
در این روزها جای خالیشان خنجر تیزی است که درون قلبم فرو میرود
از طرفی دیگر هنوز نمیتوانم حضور این بچه را باور کنم
هر بار به حضور این بچه فکر میکنم دلم بیشتر برای هلنم تنگ میشود
یشه با زبان کودکانه و شیرین خود میگفت
(نینی تو باید دخمل باشه تا من باهاش بازی تنم)
بغض بر گلویم مینشیند و کم کم مانند قطرههای باران از چشمم فرو میریزد
نمیدانم چقدر در خیابان ها راه میروم اما زمانی به خودم میآیم که خود را درون کوچهای بن بست میابم
هوا تاریک شدهاست و چراغ زرد رنگ کوچه خاموش و روشن میشود
کمی ترس بر دلم میافتد اما سعی میکنم خود را آرام کنم و با قدم های آرام به سمت خروجی کوچه میروم
چند قدم بیشتر نرفتهام که با پیچیدن بنز مشکی رنگی داخل کوچه و ایستادن درست جلوی پایم ضربان قلبم بالا ميرود
ترس بیشتر بر دلم چنگ میزند و قدمی به عقب برمیدارم
در های ماشین باز میشود و……………….
نظرتون راجب کاور جدید چیه؟😜
بچه این عکس کاور اصلی نیست
من این عکس رو گذاشتم تا بهتون ثابت بشه با هر عکسی نمیشه کاور زد
یا خودتون امروز به یه نتیجه برسین یا همون عکس قبلی رو میزارم و شما با تصورات خودتون پیش برید😝😝😝😝
از بین کسایی که این زیر مینویسم هم میتونید انتخاب کنید
بوراک اوزچیویت
امیرحسن آرمان
امین سلمانی
😁😁😁😁
بوراک بهتره
عشقش امیر حسین آرمان🤣🤣🤣
خیلی ازش خوشم نمیاد ولی میشه گفت کمی به آرمان شبیه
عکس رو خودت ادیت میزنی
با چه برنامه ای
آره با برنامه Picskit
هیچکدوم والا امیر عکسهای قشنگتری هم ازش بود که میشد باهاش کاور زد برو تو پیجش ببین 🙁
من اینستا ندارم اگه خوب ازش داری برام بفرست من پیدا نکردم
ببین دانیال اسماعیلی فر هم بدک نیست🤣 . یعنی من چهرشو بیشتر از امیرعابدزاده میپسندم🙃
خیلی قیافش مثبته دانیال اسماعیلی فر🙃🤣
خدایی اینا قابل مقایسه هستند هان😂😂
اصلا فرهاد مجیدی رو بذار🤣🤣
میتونی مجید واشقانی رو بزاری
تو روحت😂🤦♀️
چرا
مشکلی داره🤣🤣
بابا این آرمان جوونه اصلا تو تصورمم مجید واشقانی نمیاد
ولی به نظرم فرهاد مجیدی بهتره فقط موهاش یکم بلنده که ….
یافتم یافتم..
آرمین زارعی رو بذار تمام
وای نه وای تو رو خداااا نهههه
التماس میکنم شراره
آرمین زارعی رو نذاریا ازش تنفر جسمی و قلبی و …. دارم🤣🤣
تنفر جسمی😱
میگم من طرفدار هر کیم تو ازشون متنفری
باز حالا امیر قابل تحمله ولی آخه آرمین زارعی…
خوبه که
اونم خوبه
آرمین شبیه همین عکسیه که قبلا گذاشته بودم
آرمین شبیه تصوراتتون هست بزارم؟
خوبه آره به نظرم بذار البته بستگی به این داره که چه عکسی ازش بذاری ته ریش حتما داشته باشه😂
هیچ کس نیس..چقدر سوت و کوره
برم پارت جدید دلارای رو بخونم 😂💃
ببینم میتونم عکس خوب ازش پیدا کنم
اینستا ندارم توی گوگل هم ازشون عکس زیاد نیست
اگه پیدا کردی و تونستی برام بفرست🥺🥺
بله اتفاقا به نظرم دانیال خیلی بهتر از امیره😌
آخه واتساپم قطعه تلگرامم بالا نمیاد فقط ایتا دارم
ولی من ایتا ندارم
نصب کن یا اصلا از خیر امیر بگذر من تو تصورم نگهش میدارم😂
امیر عابد زاده اصلا به دلم نمیشینه ولی دانیال خیلی دوست داشتنیه🤣🤣🤣
باشه بابا تو دانیتو نگهدار واسه خودت
اما نظر من امیره
راستی بچهها امیرعلی شوهر نازی زیر پارت ۸ کوچهباغ کامنت گذاشته برید ببینید پارت جدید نههااا
توهم امیرتو بردار واسه خودت🤣🤣
فکر نکنم بخوام واسه گرشا شخصیتی رو در نظر بگیرم
ولی اگه باشه احتمالا میشه همین دانیال 🤣🤣
ولی خب نمیخوام کاور بزنم چون تصور خواننده خراب میشه🤗
به کَسکَسونش نمیدم…به همه نشونش نمیدم😂😂
کار خوبی میکنی ولی گرشا تو تصورم شبیه فرهاد مجیدیه یکم فقط وحشی چهرهاش کمتر و البته جوونتر
میدونستی ما تو خونمون فرهاد مجیدی رو مسخره می کنیم که بعد این همه سال چهره اش یه چروکم بر نداشته و بهش میگیم فرناز مجیدی🤣🤣
لیلا همه ش داره مسخره میکنه🤣
عجبا😂
مسخره چیه من کی مسخره کردم وا
🤦🏻♀️
دارم میگم لیلا
منظورم ضحی بود
میگم لیلا..این همش داره مسخره میکنه
آره والا همینو بگو
🤣 😂
بچهها امیرعلی شوهر نازی زیر پارت ۸ کوچهباغ کامنت گذاشته😂
دیدم
امیدوارم پسر اضافه نشه به سایت😞
جمع دخترونه از بین نره😂
نه بابا اون که بیکار و علاف نیست زیر رمان خودش کامنت گذاشته کارش تو بیمارستانه وقت این چیزا رو نداره تازه پسر نیست قد بابای منه
جدی خوبه پس
همون زیر رمان کوچه باغ بزاره خوبه
چون اینطوری سخت میشه بخوام باهاتون حرف بزنم🥺
نه بابا اصلا سر نمیزنه مطمئن باش
خوبه پس
ممنون که گفتی
چرا برداشته موهاش هم یکم سفید شده
واااا کجاش شبیه زنهاست خدایی مردتر ازش کجا دیدین؟؟
کلا چون استقلالیه خیلی ازش خوشمون نمیاد🤣🤣
فرناز جون🤣
حدس میزدم😂