رمان بخاطر تو پارت چهل و نه
_من از نرگس خوشم میاد!
بازم هین میکشم و با خنده میگم:نرگس خودمون؟نرگس آقا فرهاد اینا؟
سر تکون میده به معنای مثبت اما باز میگم:همونی که دوست منو ستاره است؟اسم مامانش مرضیه است؟
بازم میگه:آره دیگه
و من باز میگم:همونی که یه دادا…
اجازه نمیده و میگه:آره بابا همون.دوستت.دختر آقا فرهاد و مرضیه خانم.ابجی بزرگتر نیما.
جیغ پر از ذوقی میکشم و میگم:وای امید چند وقته؟
_فکر کنم یه دوسالی میشه.دقیقا پیارسال روز تولدت فهمیدم اینو.
انقدر ذوق کردم که نمیدونم چیکار کنم و فقط جیغ میکشم و میگم:چرا نگفتی بهش؟
جدی میگه:اون موقع از ستاره شنیدم که تو رابطه اس و فکر کردم که شاید عاشق طرفش باشه و نخواستم که مزاحم رابطه شون بشم.تا الان هم پسش کسی نگفتم.
_وای امید وای.دلارام نیستم اگه نرگسو برات نگیرم
.
همونجا ترمز میزنه و برمیگرده سمتم:دلی وای به حالته بری بهش بگی خب؟
لبمو میدم تو و جند بار سرمو به حالت مثبت تکون میدم همینکه خیالش راحت میشه باز جیغ میزنم و میگم:نمیتونم بهش نگم نمیتونم.جورش میکنم برات پسر.جورش میکنم این عشق دیرینه رو.
سر به حالت تاسف تکون میده و راه می افته
درست وقتی میرسیم جلو در نرگس رو میبینم که داره زنگ مارو میزنه و من و به امید میگم:چه حلال زاده است زنداداشم
و از ماشین بی توجه به دلارام گفتنش پیاده میشم و سمت نرگس میرم
به سمت نرگس میدوام و میپرم تو بغلش و با خنده میگم:چطوری نرگسیم.
اونم سفت بغلم میکنه و میگه:قربونت برم من دلم برات تنگ شده بود.
بعد یه مشت به بازوم میزنه و از بغلم درمیاد و میگه:میمون چرا نیومدی پیشم.
_بخدا نرگسی انقدر این چند وقت سرم شلوغ بود که.ببین الان با امید از اداره ی پلیس اومدیم
.
متعجب میگه:اونجا برا چی.
_سلام نرگس خانم
صدای امیده. سرش پایینه و بهش نگاه نمیکنه
نرگس با دیدنش یکم شالشو جلو میکشه و میگه:سلام آقا امید خوب هستید.
امید یکم نگاهشو بالا میاره و میگه:خیلی ممنون خودتون خوب هستید؟خانواده خوبن
من این وسط داشتم میمردم از خنده چرا انقدر لفظ قلم حرف میزدم.
با صدای بلند حرفمو تکرار میکنم.امید اخمی میکنه و نرگس چشم غره میره
کمی بعد با نرگس تصمیم میگیریم بریم بیرون و امید هم میره بالا.
(آرش)
_فردا شب جنسا میره مخفیگاه جدید گیلان .
به مالکی نگاه کردم که پیپی تو دهنش بود و پشتش به من بود فاز پدر خوانده گرفته بود.
_آقا به نظرتون بهتر نبود هوایی بفرستیم جنسارو؟از اینجا بره آذربایجان بعد روسیه؟
_رو حرف من حرف نزن آرش.گوش بده به من.بار میره فردا شب میرسه اونجا.میخوام دو شب بعدش دقیقا دو شب بعدش بری جنسارو تحویل بگیری.
_چرا دوشب؟
به سمتم برمیگرده و میگه:شب بعد از اینکه جنسا رسید. واسطه مون میره و جنسا رو چک کنه توهم میری و مراحل جابه جایی رو انجام بده شب بعدش میری و جنسارو تحویل میدی.میخوام بالا سرش باشی
.
_چشم آقا.
با دست اشاره میکنه که برو.دندون روی هم میسابم.بتازون مالکی بتازون که نوبت منم میشه
از در بیرون میرم و شماره ی امید رو که اون روز تو کافه گرفتم میگیرم و از نقشه ام براش میگم.
(دلارام)
نی ام رو توی آب پرتغالم هم میزنم و میگم:نرگس.الان با کسي تو رابطه ای؟
بهم نگاه میکنه و میگه:نه دیگه الان سینگل سینگل دیگه تموم شد.میدونی دلا،من دنبال عشق میگشتم ولی عشق پیدا شدنی نیست باید بوجود بیاد.نه علی نه رسول نه هیچکس نتونست اون عشق رو بوجود بیاره.
خدا منو لعنت کنه که نمیتونم جلوی زبونم رو بگیرم:حالا به نظرت اون آدم چه ویژگی باید داشته باشه؟
_مشکوک میزنی دلا چیشده.
هول شده میگم:هیچی بابا سوال شد.اصلا نگو
_باشه بابا قهر نکن.میدونی نمیشه ویزگی خاصی انتخاب کرد.چون یهو میبینی عاشق یکی شدی زمین تا آسمون با اونی که تو فکرت بود فرق داره.ولی مثلا من دوست دارم با جذبه باشه.از اینایی که نچسبن نه از اونی که بلده کجا چجوری رفتار کنه.مثل این پسرا هول نباشه.موندنی باشه.تودار باشه.مهم تر از همه عاشقم باشه.غیرتی باشه.با همه جدی باشه ولی با من مهربون،حامی باشه.مثل..مثل..
_امید
شوکه شده میگه:امید؟
_آره امید تو که اولین کراشت دانیال ما بود اخلاقای امید دقیقا شبیه دانیال و این چیزاییه که تو میگی.
اخم میکنه و میگه:خب که چی.اره امید پسر خوبیه جس خوبی بهش دارم ولی اون نکته اصلی رو فراموش کردی باید عاشقم باشه!
با شیطنت سر تکون میدم و زیر لب میگم:شایدم باشه
ولی اون نمیشنوه فکر کنم دل نرگسم پیش امید گیره
یهو میگه:نگفتی برا چی رفته بودید اداره ی آگاهی
بی حوصله میگم:همین قضیه ی شرکت و اینارو برای پلیس تعریف کردیم آرش میگه قانون پشتمون باشه بهتره
ابرو بالا میندازه و میگه:آها.بخور بریم دیر وقته
با سر تایید میکنم و تو نوشیدن آبمیوه ام عجله میکنم
خیلی قشنگ بود
ممنون از پارت طولانی 😊🥺
مرسی عزیز دلم
چون روزانه یه دونه پارت میزارم سعی میکنم زیاد بنویسم که ناراضی نباشید ازم♥️
قشنگ بود خسته نباشی فاطمه جون ،💐
مرسی عزیزم♥️
وای خیلی قشنگ بود خسته نباشی دختر دلارام رو خیلی دوست دارم اصلا نچسب نیست یه جورایی شخصیتش به من نزدیکه😂
شخصیتش دقیقا عین شخصیت خودمه😂مثل اینکه شخصیتامون شبیه همه ♥️🥲
عه😂🤣 میدونی من مثل دلارام مهربون خاکی و یکمم شوخم ساده و بیشیله پیله
وای چقدر از خودم تعریف کردم🤧
تعریف نیست لیلایی واقعیته
کاری با مهربونی ندارم اما من دقیقا عین دلارام شلوغ و پر انرژی شوخ و خاکیم😂
پس خیلی دوستداشتنی هستی وقتشه شوهرت بدیم😂
فکر بدی هم نیست🤣
سحر چه پایه اس😂😂
سحر فاطمه جواب داد؟😞
ستی مگه کجاست ؟
الان به فاطی تو تل پیام میدم
ستی که نیست نمیدونم 🤦🏻♀️
لیلا جواب داد فاطمه بهم بگو
سحر باید بنگاه ازدواج بزنه فکر کنم تو این کار استعداد داره چون دوست داره همه رو شوهر بده😂
😂😂💔
😂😂لطف داری تو
شوهر که زودهه🥲😂
بسیاررر عالیی عشقم ببخشید من نبودما زودتر نتونستم نظر بدم😂😍
♥️فدای سرت عزیزم
زودتر قلب بنفشو بزار که بدجوری دلتنگم😂♥️
قربونت برممم من چشم فردا صبح میذارم😊😍😂