رمان تناسخ محنت

رمان تناسخ محنت پارت ۵

3.9
(13)

«دو هفته قبل»

باورم نمیشد که برای خرید لباس باید به این استانبول گور به گور شده پا می‌گذاشتم! از هر ساختمان و مغازه‌ی بزرگ لباس‌فروشی که رد می‌شدیم، فقط و فقط بوی پول فوران می‌کرد و چینی به بینی‌ام می‌داد.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا : 13

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

فاطمه شکرانیان

ویدا هسم نویسنده رمان
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هستی
هستی
پاسخ به  ویدا. ش
1 سال قبل

چرا فرستاده نشد🥲 وای باشه عزیزم اشکالی نداره فردا بفرست

هستی
هستی
پاسخ به  ویدا. ش
1 سال قبل

انشالله میزارن🥲 تو همین طوری زود زود پارت بده 😘💙

𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
پاسخ به  ویدا. ش
1 سال قبل

من از صبح تاحالا دارم مینویسم…هرچی میفرستم کامل نمیره!
گیج شدم بخدا😑 دستم داره پاره میشه

هستی
هستی
پاسخ به  ویدا. ش
1 سال قبل

آره

هستی
هستی
پاسخ به  𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
1 سال قبل

چرا هیچ کدومتون نمی‌تونید بفرستید رمانو🥲 لطفا تلاش کنید فاطمه جان سحر جون 😘💜🫀

دکمه بازگشت به بالا
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x