رمان دلبرِ سرکش

رمان دلبرِ سرکش part15

چشمانش را باز کرد دستش را به گوشی رساند روشنش کرد 18:18
خاموش کرد و دوباره سرش را روی بالشت گذاشت دیگر خوابش نمی آمد تقریبا سه ساعتی خوابیده بود
پتو را کنار زد و به سمت سرویس رفت وضو گرفت و جانمازش را پهن کرد

3.8/5 - (24 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest
14 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tina &NIKA Tayebi
23 روز قبل

چرا انقد کوتاه بود گلم ؟؟

saeid ..
پاسخ به  Narges Banoo
23 روز قبل

ادمین دوباره تایید میکنه
امیدوارم بیاد این بار و به شدت منتظرم بخونم
راستی خوشحال میشم سری به رمان منم بزنی
شاه دل

sety ღ
پاسخ به  Narges Banoo
23 روز قبل

عزیز این دفعه ۵ کلمه بیشتر ارسال نشده برای همین تایید نکردمش☺

saeid ..
پاسخ به  sety ღ
23 روز قبل

ستی ها وقت میبینم آنی دلم میخواد پارت بفرستم
از فرصت استفاده کنم 😂🤣🤦🏻‍♀️

sety ღ
پاسخ به  saeid ..
23 روز قبل

میخوای کلا برای آرامشت آن نشم😂😂😂

saeid ..
پاسخ به  sety ღ
23 روز قبل

نهههه🤣
ولی کلی گفتم 🤣

sety ღ
پاسخ به  Narges Banoo
22 روز قبل

من نمیتونم پاکش کنم😁

لیلا مرادی
23 روز قبل

کوتاه بود که قشنگ متن رو کپی‌پیست کن بفرست☺

دکمه بازگشت به بالا
14
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x