رمان شاه دل پارت 54
کیوان با همان چشم های بهت زده و سردش زمزمه کرد:
-ولی امکان نداره!
دکتر گویا وقت زیادی برای آنها نداشت برگه ها را به سمتشان گرفت و گفت:
-بفرمایید
افرا همان طور مات حرف ها و حرکات دکتر بود
اما کیوان زودتر به خودش آمد
از جایش بلند شد و دست افرا گرفت و در عرض یک دقیقه از اتاق خارج شد
حرف نمیزد
شاید حالش خوب نبود!
از راه رو گذشت و در نهایت از بیمارستان خارج شد
کنار سطل زباله ایستاد
افرا گویا تازه موقعیت را درک کرده بود که متعجب نگاهش کرد
اما کیوان هیچ توجهی به چشم های بهت زده اش نمیکرد
برگه های آزمایش را بدون معطلی داخل سطل انداخت و راه افتاد
چه دلیلی داشت با خودش به خانه ببرد؟!
شاید تظاهر میکرد که حالش خوب است!
کاش حاجی هرگز حرف بچه را پیش نمیکشید.
چند سالی بدون مشکل زندگی کردن که گناه نبود
شاید در بی خبری تمام خوشبخت میبودند.
در تمام طول راه سعی کرد سکوت کند
…….
کیوان از لحظه ی ورود در سکوت روی مبل دراز کشید بود و لام تا کام حرفی از دهانش خارج نمیشد
نباید الان به فکر افرا باشد؟
نباید فکر کند که برای او از همه چیز بدتر است که مادر نمیشود؟
چرا او را نمیدید؟!
سعی کرد بغض نکند
سفره ای که از ظهر روی زمین مانده بود را برداشت و همراه ظرف های کثیف به طرف آشپزخانه رفت.
روی تمام کابینت ها پر بود از ظرف های کثیف و نشسته ولی مهم بود؟
دلش گرفته بود و حوصله ی هیچ کاری را نداشت
کنار کابینت روی زمین نشست و سرش را روی زانوهایش گذاشت
گریه کردن در آن لحظه تنها کاری بود که حالش را بهتر میکرد
بغضش به آرام ترین حد ممکن شکست و غصه هایش را بیرون ریخت
سرش همان طور روی زانوهایش بود که با احساس دستی روی موهایش سری سرش را بالا گرفت
کیوان کنارش نشسته بود و با اخم نگاهش میکرد
-چرا گریه میکنی مثلا؟
دلیلش مشخص بود
بینی اش را بالا کشید و گفت:
-تو که بهتر از من میدونی
نزدیکش شد و سرش را در آغوش کشید
همان طور که نوازشش میکرد گفت:
-مهم نیست خوشگلم اصلا مهم نیست
مهم نبود و آن طور بغض کرده بود؟
سرش را بالا گرفت و در چشم هایش خیره شد
-ولی مگه میشه بچه نداشته باشیم کیوان
پشت بند حرفش با صدای بلندی گریه اش را از سر گرفت
-میریم ی بچه دیگه میاریم
چند ثانیه سکوت کرد و دوباره گفت:
-اصلا دوتا میاریم که بچه مون تنها نباشه
اما هیچ کدام از حرف هایش تسکین نبود برای قلب شکسته اش
گریه هایش قلب کیوان را هم به درد می آورد
با صدای عصبی که تنها برای آرام کردنش بود گفت:
-گریه نکن میگم ی کاری میکنیم دیگه
هق هقش آرام تر شده بود نگاهی به صورت کیوان انداخت
نیاز داشت در آغوش برای ساعت های طولانی گریه کند
محکم بغلش کرد و سرش را روی شانه اش گذاشت
کیوان سعی داشت آرامش کند
با شیطنت کنار گوشش زمزمه کرد:
-اینجا نه،حسابی خستم پاشو بریم بخوابیم
با آستین اشک هایش را پاک کرد و سری از آغوشش خارج شد
-پاشو برو هزار تا کار دارم
اما قبل از آنکه قدمی بردارد کیوان مچش را گرفت.
چشمکی زد و گفت:
-نه دیگه دیره فعلا باید بیای
بیخیال کارهایش با همان بغض ته گلویش همراهش راه افتاد
کار هایش را بعدا هم میتوانست انجام دهد
….
(کامنت فراموش نشه ✨)
چقدر دکتر خر و بیشعوری بودش😒🤦♀️
قشنگ بود سعید ژونم😘💋❤️
واقعا راست میگی خسته نباشی عزیزم عالی بود امیدوارم معجزه ای بشه و افرا بارداربشه
ایشالا🥺
ممنون که خوندی نازی جون✨🍄
😂🤦🏻♀️
ممنون ستی جون🌟🌷
خییییلللللییییی کم بود این دکتره با یه آزمایش اورژانسی تشخیص داد افرا بچه دار نمیشه ولش کن بابا ببرش یه دکتر دیگه سونو آزمایش کامل نمیدونم هر کار دیگه دکتر بی عقل
ایشالا فردا تونستم مینویسم و طولانی تر میفرستم
اره به هرحال 😁🌿
نویسنده جهت اطلاع عمومیت ، در تست بارداری میزان غلظت هرمون HCG رو اندازه گیری میکنند که ماه های اول بارداری جهت تداوم اون از جنین ترشح میشه !
فقط با تست بارداری فقط وجود کیست جنین مشخص میشه و نه چیز دیگه ای!
اون چیزی من از پارت قبل فهمیدم ، افرا تست بارداری داده نه تست هورمونی زنان و سنوگرافی برای تایید مشکل در بارداری !
اگر هم یک زوج برای مشکل بارداری و حاملگی پیش یک دکتر برن ، دکتر اول از هر دو آزمایش میگره و بعد مشخص میکنه که مشکل از کیه!
مشخص نکرد که مشکل از افرا هستش
کلی گفت که باردار نمیشین
با توجه به آزمایش بارداری و آزمایش کلی که داده بود
اما با تمام اینا لطف کنید یکم صبر کنید
البته اصلاح کنم ، این هرمون در اصل از جفت جنین ترشح میشه!
بله نیکا جان
من همه ی اینا رو میدونم گل
فقط اگر میشه ی کوچولو صبر کنید و عجله نکنید 😁
با یه آزمایش بارداری نمیشد فهمید بایستی سونو میداد!
خستهنباشی خواهری، دلم برای افرا میسوزه،البته خب تو این دوره هر مشکلی راهحلی برای خودش داره
بچهها من رمان جدیدم رو قراره اینجا بذارم
کی میزاری لیلا جون
همین الان فرستادم
زودتر بزار
عه خوشحالم اینجا میذاری
دیگه آن چنان فرقی ندارع کجا بذارم اینجا جوش بهترم هست من وظیفم اینه بنویسم مهم نیست
حالا هر وقت تایید شد میخونیم
کار خوبی میکنی اینجا میزاری
حداقل راحت نظر مینویسیم
❤
صبر کنید 🤣🤦🏻♀️
ممنون که خوندی لیلا جان
بله کارای زیادی میتونن بکنن🙂🌷
. بنظرم افرا تصمیم میگیره از زندگی کیوان بیرون بره.
یا اگه اطرافیان بفهمن به کیوان میگن طلاقش بده یا یه زن دیگه بگیره.
خیلی قشنگ بود خسته نباشی عزیزم
شما حدس بزنید و ببیند در نهایت درست هستش یا نه 😁
ممنون مائده جونی🍄🌷
ستی جون هستی پارت بدم؟
دلم نمیخواد بره اون ته بخدا
مرسی سعید جون.کیوان و عشقه.😍
خواهش بانو💐🌿
🤣🤦🏻♀️
خیلی رمانت زیباست بعضی از دکترا همینطور ند گاهی با ی آزمایش به بیمار یا حتی آزمایش کامل چنان با کلمات پزشکی و الفاظ اون بازی می کنند که اصلأ توجهی به این مسائل نمی کنند.حتی گاهی حامله هم هست اما در آزمایش حالا به هر دلیلی مشخص نیست. واین که حالا افرا شک کرده رفته است تست بارداری داده نه اینکه در آینده باردار می شود یا نه .دکتر این حرف رو زده به جای اینکه از او بخواهد آزمایش را حتی دوبار ه تکرار کند شاید اشتباهی صورت گرفته باش .رمانت عالی واقعاً واقعی است ممنون عزیزم ❤️ از زحمتی که می کشی 💐 ۲۰۰امتیاز به خاطر رمان عالیت
دقیقا تمام حرف هات درسته 👌
خوشحالم که دوست داشتی گلی 🌷
مچکرم حتما جبران میکنم 🍄
دلم واسشون میسوزه🥺🤕
دکتره خیلی بیشعور بوددد🤬
کاش دکتر اشتباه کرده باشه🤕
عالی بود سعیدییییی✨️🥰🤍
مشخص میشه 🥺🥺
ممنون که خوندی غزلی🌸🌿
چه دکتر بی درک و بیشعوری من جای افرا بودم میشستم میزاشتمش رو بند بعد از مطبش میزدم بیرون 😒
خسته نباشی سعید جونی❤️😍
اره افرا یکم خجالتی و کم رو هستش و کلا مشخص بوده تا الان 🥺🙃
ممنون که خوندی تارا جان😁💐
خوب بود خسته نباشی 💐🙏
ممنون که خوندی گلی جان🌟🌿