رمان مرسانا

رمان مرسانا پارت دوازدهم

 

لبخند تلخی بر لب می نشانم و با غم زمزمه می کنم

لبخندم تلخ است و در آن پوزخندی است به بزرگی زمان

دست بالا می برم و اشکهایم را پاک می کنم ، حرصم را روی شالم خالی می کنم و تای آن را محکم بر روی شانه ام می اندازم که صدای آخی بلند می شود با تعجب به عقب بر می گردم پسری دست برروی بینیش گذاشته و دوستش دست برروی شانه اش
آرمان چی شدی ؟ ببینمت

آرمان بینیش را فشار می دهد اشک جمع شده در چشمانش را با انگشت دست راست پاک می کند بینیش را کمی بالا و پایین حرکت می دهد بعد دستی بر روی آن می کشد که دوستش با لودگی می خندد و می گوید:

جون دادش کلا رفت تو آفساید آخه این دماغِ بود یا خرطوم فیل

خیلی جدی به سمت من بر می گردد و می گوید:

چه خبرته خانم ضربه ای که شما به بینی این بنده خدا زدید منم با این هیکل نمی تونم …….

آرمان دستش را فورا روی دهان دوستش می گذارد

خاک بر سرت کنم نیما با این حمایت کردنت حرف نمی زدی که بهتر بود

نیما زیر دستش می زند

عه مگه دروغ گفتم هـــان

جلو می روم و می گویم :

ببخشید آقا….

آرمان بر می گردد و خیلی جدی می گوید:

بله خانم امری داشتید

متعجب به او نگاه می کنم که نیما یکمرتبه پقی زیر خنده زد و گفت:

آرمان جان مطمئنی ضربه به بینیت خورده به مغزت نخورده ؟

آرمان خجالت زده انگشتانش را در موهایش میبرد و می خندد

می گویم خوب مثل اینکه مشکلی ندارید؟

نیما یکهو آرمان رو کنار کشید و خیلی جدی قدمی جلو آمد

چی رو چیزی نشده خانم دوستم احتیاج به عمل زیبایی داره بعد شما می فرمایید مشکلی نیست
آرمان دستش را کشید وگفت:

عه بس کن نیما بفرمایید خانم روز خوش

شانه ای بالا می اندازم لب می زنم :

دیونه …..

پوفی می کشم و به سمت اتوبوس می روم وروی نیمکت انتظار می نشینم

همینکه اتوبوس نزدیک می شود از روی نیمکت بلند می شوم کمی جلوتر به انتظار می ایستم اتوبوس در ایستگاه نگه می دارد با باز شدن درهای اتوبوس داخل می روم صندلی خالی پیدا نمی کنم دستم را به میله می گیرم اتوبوس که حرکت می کند کمی ب جلو و عفب کشیده می شوم نا خود آگاه میله را محکمتر می گیرم زنی به شانه ام می زند نگاهش می کنم با لبخند اشاره به دستش که کمی بالاتر از دست من میله را گرفته بود و میکند ببخشید خانم میشه اون یکی دستت رو هم اینجا بزاری که کسی جام رو نگیره با تعجب نگاهی به او و نگاهی به دستش می کنم مات و مبهوت می پرسم من متوجه منظورتون نشدم گردنش را کمی ب سمتم کج می کند سرش را نزدیک گوشم می آورد کار واجبی دارم آبرو بالا می اندازم وقتی شک و تردید من را در نگاهم می خواند اخمی می کند و روبرمی گرداند

همان موقع اتوبوس در ایستگاه متوقف می شود بر می گردم که دست زن را در کیف زن کناریش می بینم نیشخند می زنم زیر لب گفتم :پس دستش ازاد شد

درها ی اتو بوس باز شدن زن که متوجه نگاه سنگین من شده بود برگشت و با خنده چشمکی زد که با تنه مسافر ی لحظه ای تعادلش رو موقع پیاده شدن از دست می دهد و با صورت به زمین می خورد کیف کمی آنطرف تر پرت میشود آن را بر می دارم و به سمت پیرزن که لنگ لنگ کنان از اتوبوس کمی دور شده بود می روم

ببخشیدخانم

پیرزن بر می گردد و سئوالی نگاهم می کنه کیف را به سمتش می گیرم که اخم در هم می کشد

بیا مادر جون این مال شماست

پیرزن کیف را می گیرد و چپ چپ نگاهم می کند

یعنی تونمی دونی ؟

در کیفش را باز می کند با عجله داخلش رو نگاهی می اندازد در دل خودم رو لعنت می کنم که نکنه چیزی ازاو گم شده باشه پیرزن نفس راحتی می کشد

نه خیالت راحت دخترم همه چی سر جاشه

دست در کیفش کردو عکسی سه در چهاری را در آورد و نشانم داد گفت :

غیر این عکس چیزی توکیفم ندارم خوشگله نه

لبم را گاز می گیرم و نگاهی به عکس می کنم عکس پیر مردی با لبخند پتوپهن که فقط دو دندان یکی در بالا و یکی در پایین داشت

پیرزن غرید

آی دختر جون این صاحب داره چیه یک ساعته خیره شدی بهش

بعد با صدای بلند قهقه ای می زند

از تعجب چشمهایم گرد می شود سرم را چند بار تکان می دهم ب اجبار لبخندی رو لب می نشانم واز آنجا دور می شوم.

به خانه که می رسم در نیمه باز است در را ب داخل هل می دهم صدای بحث میان مامان و بابا را می شنوم کفشهایم را درمی آورم داخل می شوم اما قبل از اینکه سلام کنم صدای بابا را می شنوم

خانمم نمی توانم بفهم

صدای گریه مامان بلند می شود

سعید جان عزیزم بخدا اتفاقی نمیفته

بابا کلافه در چار چوب در روبه مامان می ایستد

چرا هر چی من میگم تویک چیز دیگه میگی نرگس من… ن … می… تو… نم.

بر می گردد که مرا پشت سر خودش می بیند زیر لب چیزی می گوید….

4/5 - (21 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الهه
الهه
1 ماه قبل

راست میگن اگرصبحت با بد شروع بشه تا آخر بدبیاری داری

دکمه بازگشت به بالا
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x