رمان مرسانا

رمان مرسانا پارت 9

میز منشی شدم سلام کردم که بی جواب ماند اینبار بلند تر سلام کردم منشی لحظه ای تکانی خورد و با بی میلی نگاهش را از مانیتور گرفت نگاهی تحقیر آمیز به سر تا پایم انداخت و با ناز و ادا دهان باز کرد چیزی بگوید که با شنیدن صدای آشنایی به طرف صدا چرخیدم
ـ شما با امیر علی قرار داشتید ؟
با اخم نگاهش می کنم با تمسخر لبش را به سمت بالا کج می کند و با خصومت نگاهم می کند
ـ فکر کردی با این سرو وضع اینجا استخدام میشی !
صدای ریز ریزخندیدن منشی را ندید می گیرم با تاسف سری تکان میدهم و با چشمهایی که سعی داشتم آتش خشم آن را کنترل کنم گفتم:
متأسفم، شما که نه ظاهری جذاب دارید، نه با طن …………………..
با صدای سرفه نگاهم را به سمت راست کشاند امیر علی به همراه دو پسر و یک دختر در آستانه در ورودی ایستاده بودندبا سلام منشی متعجب سرم را به سمتش چرخاندم منشی سنگینی نگاه مرا که حس کرد زیر چشمی نگاه کوتاهی به من انداخت و با بد جنسی گفت :
عه شما هنوز اینجا هستید خانم محترم آبدارچی هم استخدام شد !
یک تای ابرویم را بالا انداختم و لبخند کم رنگی بر لب نشاندم گفتم:
تبریک میگم پس موقتاً اینجا نشستی!
با حرص نگاهش را از من می گیرد و زیر لب فحشی می دهد
امیر علی با یک قدم فاصله رو برویم می ایستد
بفرمایید
با دست اشاره به اتاق رئیس کرد و خود به سمت در رفت با انگشت اشاره ضربه ای آهسته به در زد با بفرمایید دستگیره در را چرخاند در را باز کرد کمی از چار چوب فاصله گرفت با سر اشاره کرد که داخل شوم هنوز قدمی بر نداشتم که صدای شلیک خنده بلند آنها در پشت سربه گوشم رسید بی توجه به آنها در چارچوب در می ایستم امیر علی جلو می رود و بعد از سلام و احوال پرسی با رئیس شرکت به سمت من بر می گردد و کنجکاو نگاهم می کند به اطراف نگاهی می اندازم درون اتاق یک میز چوبی مشکی قهو ه ای بزرگ و در جلوی آن هشت صندلی چرمی مشکی که میز مستطیلی شکل کوچکی در وسط آن قرار گرفته در سمت چپ یک دست مبلمان مشکی قهو ه ای و میز کوچک شیشه ای گرد وپنجره شیشه ای بزرگی که نور طبیعی را به درون هدایت می کرد چشم انداز زیبایی از فضای بیرون را به داخل ارتباط می داد ، کلا شیک و لاکچری
با صدای نگین نگاهش می کنم
وای عزیزم تاحالا ندیده بودی!
چقدر از این دختر با ناز و اداهای چندشش متنفرم با انزجار روبرمی گردانم اما او جلو می آید و کنار امیر علی می ایستد
مردی حدوداً 70ـ 65 ساله با چهره ای عبوس و جدی پشت میز ریاست نشسته بود در صندلیش جابجا می شود انگشتان دست خود را در هم قفل می کند .
بفر مایید بشینید خانم
وبا سر اشاره به صندلی کرد
با گامهای بلند و محکم بر روی صندلی می نشینم و دو دستم را روی صندلی می گذارم نگاه کوتاهی به چهره کنجکاو و سوالی آنها می اندازم
نگین طاقت از دست داده می گوید:
خانم امینی قبلا هم گفتم پرسنل این شرکت تکمیله و نیاز به استخدام نیروی جدید نداره
حرفش را نشنیده میگیرم رو به رئیس شرکت میکنم
من امینی هستم فوق لیسانس زبان و دانشجودر مقطع دکترا ……..
امیر علی میان حرفم می آید و با حالت تمسخر آمیزی می گوید:
اُه مای گاد !
چشمم به اتیکت روی میز افتاد رئیس هیت مدیره بردیا کیانی در دل به خودم قول می دهم به این راحتی بازی را به رقیب واگذار نکنم، فقط باید دقت کنم از ظاهر وا رفته و قیافه نگرانشان مطمئنا چیزی هست باید از همین راه به زمینشان زد
با صدای آقای کیانی نگاهم را از روی برگه های قرارداد ترجمه شده می گیرم
خانم امینی
بله
خانم راستین بکار گیری شدند رد نگاهش را می گیرم به دختری که در چار چوب در ایستاده می رسم
نگین به امیر علی نگاهی می اندازد و می گوید :
برا نظافتچی شرکت خوبه که!
با نگاه خیره به قرار داد ترجمه شده زیر دست آقای کیانی رو به امیر علی می کنم و می گویم:…….

4.2/5 - (12 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saeid ..
1 ماه قبل

عالی 💫

نسرین احمدی
نسرین احمدی
پاسخ به  saeid ..
1 ماه قبل

ممنون از نظرتون🌹

الهه
الهه
1 ماه قبل

خیلی زیبا بود از حاضر جوابی مرسانا خیلی خوشم آمد👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏

نسرین احمدی
نسرین احمدی
پاسخ به  الهه
1 ماه قبل

ممنون پارتهای بعدی بیشتر با شخصیت مرسانا آشنا می شوید🌹

خواننده رمان
خواننده رمان
1 ماه قبل

خیلی کمه

نسرین احمدی
نسرین احمدی
پاسخ به  خواننده رمان
1 ماه قبل

والا چهار صفحه بود که نوشتم ممنون از نظرتون

sety ღ
1 ماه قبل

من نفهمیدم مگه برای جرئت حقیقت نیومدن شرکت؟؟؟
پس چرا همه دارن به دختره برا کار توهین میکنن؟؟؟

نسرین احمدی
نسرین احمدی
پاسخ به  sety ღ
1 ماه قبل

برای سوال اول الان برای جواب دادن زود است

برای سوال دوم در هر فعالیت اجتماعی حس حسادت و رقابت وجود دارد حالا اگر فاصله طبقاتی هم وجود داشته باشه بیشتر خودش را نشان می ده 🌹

sety ღ
پاسخ به  نسرین احمدی
1 ماه قبل

چند سالتونه؟؟

دکمه بازگشت به بالا
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x