رمان شوکا

شوکا پارت 10

3.7
(3)

شوکا پارت¹⁰

نگاه پسرو آقای فرامرزی به او گره خورد.

که در حال نفس نفس زدن. بود.

و بعد از چند ثانیه آقای فرامرزی لب زد:

نگهبان: خوبی دخترم آب نمی…

دستش رو به نشانه نه بالا اورد. و لب زد:

شوکا: آقای فرامرزی لطفا با مدیریت صحبت کنید.

که کارگر بیارن پارکینگ رو تمیز کنه.

به خدا بو گل همه آپارتمان رو برداشته.

همین آقای کاظمی هزاربار بنده ی خدا تو گروه اعلام کرد.

اگه مدیریت هزینه نداره.

چند نفر از افراد ساختمون جمع بشن یه مبلغی رو بزارن.

روهم کارگر بیارن.

آقای فرامرزی سری تکون داد. که پسر اومد.

سمت دخترک که آقای فرامرزی داد زد:

نگهبان: بچه جون گفتم اینجا فروتن نداریم.

چشمان متعجبش را به نی نی چشمان پسر داد.

و با نگاه آشنایش لب زد:

شوکا: ببخشید آقای فرامرزی نشناختمشون

پسر خاله ام هستن.

آقای فرامرزی که خشمش خوابیده بود. لب زد:

نگهبان: مطمئنی دخترم؟

شوکا: بله ممنون بازم ببخشید خسته نباشید.

آقای فرامرزی سری تکان داد. و مشغول تخمه شکاندن

و دیدن فیلم آمریکایی اش شد.

دستش را گرفت. و کشید سمت پله

بعد نگاهی دستش را ول کرد. و به

چند قدم جلو رفت و با دیدن.

فضای سوت و کور لابی رفت.

سمتش و حرصی لب زد:

شوکا: تو اینجا چیکار داری. ببین به مامانم بگو

من…

قبل از تمام شدن جمله اش

دستان پر زوری که قدرتشان به بدن ضعیف او نمی‌رسید.

او را به بالا کشاند. خواست جیغ بزند.

که دستان نیما روی لبانش جا خشک کرد.

به طوری که مطمئن شد.

پلاستیک های خرید له شده اند.

پسر بعد از بالا رفتن. از پله ها

برای مدتی وایساد و به نفس نفس افتاد.
که شوکا فرصت را مناسب دید.

و دستش را بیرون کشید. و در یک لگد که به پهلوش زد. صدای آخ بلند پسر بلند شد. لب زد:

شوکا: یادت رفته پسر خاله…من همون شوکای کمربند مشکی کاراتم‌.

با صدای زنگ گوشی اش دستش را سمت موبایل دراز می‌کند.

و بدون نگاه به شماره یا اسم جواب می‌دهد.

که صدای عزیز ترین کسش را می‌شنود.

گلچهره: شوکا…دخترم…شوکا

اشک در چشمان عسلی شوکا حلقه می‌زند.

و با صدای پر بغضی جواب میدهد:

شوکا: مامان…مامان جونم…مامانی

گلچهره: دختر قشنگم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا : 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

mahoora 🖤

اندر دل من درون و بیرون همه او است🖤 اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست🖤
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x