رمان لقب اشتباهی که به تو دادم

لقب اشتباهی که به تو دادم part 5

4.4
(81)

Part_5

لقب اشتباهی که به تو دادم

#( سال 2022 مکان : اُتریش (….) )

#( هانا )

نمیدونم چند ساعت گذشته بود ولی شدید حوصلم سر رفته بود از بس گریه کرده بود چشمام پف کرده بود و اینو به لطف آینه داخل اتاق فهمیدم توی اتاق یه درب بود که مستر ¹ بود یه ست تخت سفید که کمد و کنسول² داشت و یه اینه قدی دیگه هیچی نبود تمام کمد و کنسول هم خالی بود حتی یه پنجره هم نداشت نمیدونم شبه یا روز حتی ساعت چند یا اصلا امروز چندمه من به اون پسره ارسین اعتمادی ندارم اصلا از کجا معلوم دوروزه بیهوشم یه تقه به درب خورد و یه دختر وارد شد که از لباساش میشه فهمید جزه خدمه خونه هست.

خدمه_Meine Damen, Sie sollten bereit sein, Visagisten warten auf Sie

ها چی گفت من که المانی یا اتریشی بلد نیستم چه غلطی بیافشانم شاید انگلیسی بلند باشه وای خدا

هانا_can you speak english dear

(میتونی انگلیسی صحبت کنی عزیزم)

با یه لبخند گفت
خدمه_yes

هوف خداروشکر خب شروع میکنیم

هانا_Well, what time am I now? Do you even know how many days I have been here?

(خوبه، خب الان ساعت چنده؟ من کجام؟ اصلا میدونی چند روز من اینجا )

خدمه_oh……

یهو درب با صدای بدی باز شد و

ارسین_چرا انقدر طولش میدید وقت نیست سریع باش برو دیگه باهاش

این هارو همه با داد گفت منم مپل خودش با صدای بلند

هانا_دیگه چی من نمیخوام ازدواج کنم مگه زوره اقا نمیخوام بعدشم یه طوری حرف نزن که انگار من المانی بلدما

یه نگا از بالا تا پایین بهم انداخت بعد با یه پورخند

ارسین_هه اونو که میبینم ولی اینجا المان نیست اُتریشه

با یه چهرهی برزخی بهشت نگاه کردم و
هانا_ حالا هرچی پسرهی عوضی

یهو خودشو با قدم های بزرگ بهم رسوند وحشت زده عقب رفتم خیلی ترسناک شده بود با دستش به خدمه اشاره کرد که رفت بیرون. همین طور که جلو میومد من عقب میرفتم که بهم رسید و دستشو پشت کمرم انداخت و لباشو به گوشم چسبوند و

ارسین_هه بیبی من عوضی نیستم روانیم خلافکارم یه مافیای سادیسمی ام و عاشق ازار رسوندم

و بعد یهو

جیغ*

هانا_نه… ن… نکن.. لط… لطفا

وحشی لاله ی گوشمو گاز گرفت با احساس خون امدن دستمو سمت گوشم برم که اونم سرشو بلند کرد دستم که به گوشم رسید وقتی بهش دست کشیدم دستمو نگاه کردم داشت داشت خون مییومد با وحشت بهش نگاه کردم با یه پوزخند داشت نگام میکرد عوضی اشغال انگار واقعا سادیسمیه

یهو دستم کشیده شد و منو تو مستر اتاق پرت کرد

ارسین_برو حمام اگه نمیتونی من هستما تمام و کمال در خدمتم نامادری فقط سریع باش اها اگه پشم داری یه چیزی بیارم که شیوشو کنی

و بعد قه قه زد

مرگ با مزه
با چهره ای جمع شد گفتم

هانا_هه بانمک خیار نیست ب*مالم بهت

با یه چشمک گفت

ارسین_ انو ولش یه چیز دیگه هست انو خواستی میتونی ب*مالی

و بعد به پایین تنه اش اشاره کرد

نمدونم چرا ولی سرخ شدم

هانا_هعی عوضییییی

با یه قهقه دیگه از اتاق خارج شد…..

ادامه دارد……

¹_شاید بعضی ها بدونن مَستِر چیه ولی برای اونایی که نمیدونن به حمام و دستشویی توی اتاق میگن مَستِر

²_دوباره اینم مثل مَستِر شاید بعضی ها بدونن ولی به میز ارایشی یا میزی که مثل اونه گفته میشه خودتون توی گوگل سرچ کنید دیگه

پ.ن:[نیاین بگین خودمون میدونستیم نمد نیازی نیست تو بگی من گفت که کسایی که نمیدونن شاید بگین که همه میدونن ولی مهم نیس چون من دیگع گفتم دوستتون دارم بایی]

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا : 81

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

اولین کامنت😆

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
پاسخ به  Kim Liyana
7 ماه قبل

موز موز🍌🍌🍌

Ghazale hamdi
7 ماه قبل

#حمایت از نویسندگان

HSe
HSe
7 ماه قبل

عالی بود نویسنده جان 😍
خسته نباشی ….

saeid ..
7 ماه قبل

عالی بود

saeid ..
7 ماه قبل

#حمایت

دکمه بازگشت به بالا
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x