رمان فرفری

رمان فرفری پارت82

4
(58)

سوار ماشین که شدیم دیدم حرکت نمیکنه برگشتم سمتش وپرسیدم

_مشکلی پیش اومده چیشده چرا نمیریم

_اره یه چیزی شده

_چی خب زنگ بزن بیان درست کنن

_نه واسه خودم مشکلی پیش اومده

_وای چیشده مسموم شدی بیا بیا بریم دکتر

_نه قلبم اذیت شده

_خب چرا بگو چی لازم داری دارویی چیزی یا بریم درمانگاه

خیلی نگران شدم نکنه چیزیش بشه

_نه دکتر لازم نیست یه داروهست که باید مصرف کنه که دست تو هست

_😳😳دست من کو من که دارو ندارم چی رو میگی

_اره دست تو هستش اگه بهش بگی که دوستش داری خوب میشه

_هان چی اهان باشه

بعد یه دفعه به خودم اومدم فهمیدم سرکاری بوده با حرص نگاهش کردم که خودشو مثل گربه لوس کرد تا چیزی نگم

_پوووف ترسیدم چرا اینجوری میکنی

_خب تو هیچی لز حست نگفتی خب قلبم درد گرفت

موندم چی بگم باید فعلا از گفتنش شونه هالی کنم اووووم اهان فهمیدم

_راستش من برای بعد از عقد برنامه داشتم

_خب دو روز مونده پس صبر میکنم

بعد هم راه افتاد ومنو رسوند خونه وتمام این دوروز ورد زبونش شده منتظر شنیدن اعتراف منه

_تموم شد گلم خیلی خوشگلتر شدی

با حرف ارایشگر به خودم اومدم بلند شدم وبا کمکش لاله لباس عروس رو پوشیدم لباسی که آرشاویر خودش برام سفارش داده بود ومن تازه دیدمش

این که اسمش رو میگم واقعا خیلی تمرین کردم عادت کرده بودم بگم آقا ولی یه بار که اینجوری صداش کردم ازم خیلی ناراحت شد ومادرم متوجه شد وکلی نصیحتم کرد

وقتی اولین بار اسمش رو با کلی سرخ وسفید شدن گفتم محکم بغلم کرد وگفت

_اسمم رو خیلی قشنگ میشنوم وقتی با صدای تو گفته میشه

_وای فرشته چه ناز شدی داداشم تا شب دیوونه نشه خوبه

بعدهم شروع کرد به خندیدن

_اِ اونجوری نگین خجالت میکشم

کمک کرد برم سمت آینه با دیدن خودم واقعا تعجب کردم خیلی تغییر کردم داشتم خودمو چک میکردم که گفتن داماد اومد

هول شدم کم مونده بودبیفتم که باعث خنده ی بقیه شد

رفتم پشت در لاله شنلم رو تنم کرد

_نزار تا لعد از عقد ببینه

_باشه

در زده شدو آرشاویر با فیلم بردار اومد داخل اومد نزدیکم دسته گلم ذو داد دستم خواست شنلم رو در بیاره که لاله نزاشت

اونم سرمو بوسید ورفتیم تا سوار آسانسور بشیم

برعکس بقیه من از کارهایی که فیلم بردار میخواست انجام بدیم بدم نمیومد بعد از رسیدن به ماشین کمک کرد سوار بشم بعد حرکت کردیم سمت خونه مادرجون منظورم همون سادات خانم هست

قرار شد بعد از عقد بریم حیاط پشت خونه برای عکاسی

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا : 58

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Fereshteh Gh

زندگیم از کجا شروع شد؟ شاید از وقت به دنیا اومدن ،شاید ازبعداز رفتن به مدرسه،یا شاید بعداز ازدواج،شاید وقتی مادر شدم
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x