رمان آیینه شکسته

رمان آیینه شکسته پارت ۱۴

5
(43)

آیینه شکسته

پارت ۱۴

*********

_ خانم رامش ، چند بار بهتون گفتم استرس و هیجانات برای ایشون سمه . بعد شما مریض رو توی این شرایط قرار میدین

_ بله آقای دکتر . ببخشید . حالا بهم بگین کی بیارمش مطب برای چکاپ .

دکتر نفس عمیقی کشید و عصبی گفت

_ احتمالا برای هفته آینده میشه . مشکلی که با روز و ساعتش ندارید درسته؟

ستیا نه ای گفت و دکتر دوباره ادامه داد

_ خب پس اوکیه . منشیم چک می کنه ببینه چه روزی وقت نداریم بعد خودش بهتون زنگ میزنه خانم رامش .

ستیا تشکری کرد و بعد از خداحافظی مختصری با دکتر تلفن را قطع کرد .  و با چهره ی نگران لیانا رو به رو شد

_ چیشد ستیا ‌ . دکترش چی گفت …

_ هیچی والا . گفت فعلا خیلی بهش استرس وارد نکنین تا هفته بعد که میارنش واسه چکاپ

لیانا ناراحت سری تکان داد اما ستیا بر خلاف او با آرامش به او اشاره کرد که روی مبل های خانه شان جا بگیرد

_ ممنون

ستیا لبخند دردناکی زد و خودش هم روی مبل رو به روی لیانا نشست …….

سکوت . سکوت و سکوت چند ثانیه حکم فرما این جمع دو نفره بود تا اینکه ستیا به حرف آمد

_ میدونی لیانا . سوین اولین ضربه ی زندگیش رو موقعی خورد که فقط ۱۶ سالش بود . نبودن پدر و مادر واقعا براش سخت بود لیانا واقعا سخت بود . درسته که سورین هم همین سنش بود اما سورین مسر بود و وابستگیش به مامان و بابا خیلی کمتر …. منم که نامزد بودم و بالاخره نامزدم و کنارم داشتم

لیانا سری تکان داد و گذاشت ستیا بقیه حرفش را بزند

_ لیانا سوین خیلی به مامان و بابا وابسته خیلی خیلی …. برای ما هم سخت بود نبودشون اما سوین انگار کاملا خورد شد …

ستیا با یادآوری آن روز ها حلقه ی اشکی توی چشمانش جا گرفت و دیدش را تار کرد و با بغض ادامه داد

_ میدونی حتما که یه چند وقت پیش روانشناس بود و حالش خیلی خوب نبود . یکم ک۶ حالش بهتر شد فهمیدم توی هنرستان یه دوستی پیدا کرده که باعث شده حالش خیلی بهتر بشه….

ستیا با صدایی لرران جملات را می کفت و بغضش را فرو کش می کرد اما لیانا با صدای بلندی زد زیر گریه . اما ستیا دوباره با همان حالت  قبلی صحبتش را کامل کرد

_ خیلی براش خوشحال بودم  . چون  دیگه مطمئن بودم بعد از ازدواج من حداقل یه همدمی داره ‌. یه فکر کنم یه چند ماه قبل عقدم بود کا متوجه شدم رفتارش عوض شده و زیاد داره چت میکنه . و هر وقتم ازش می پرسیدم با کی چت می کنی میگفت با تو و هر دفعه اسم یکی از بچه های هنرستان رو می آورد جز اونی که باید می گفت

دخترک نفس عمیقی کشید و ادامه داد

_ آره خلاصه منم که دیدم حالش خوبه گفتم ولش کن خیلی تو کاداش دخالت نکنم . اگه موردی بود خودش میاد بهم میگه . و منم درگیر کارای عقد و عروسی شدم ..

لیانا سری تکان داد و ستیا دیگر نتونست بغضش رو توی صحبت بعدیش قورت بده و آروم اشک ریخت

_ تا اینکه رسید رو عقدم . روز عقدم اومد و من قاتل اصلی  روح خواهرمو دیدم  و اون موقع نفهمیدم . و خودشو …….

ستیا خواست ادامه صحبتش را بگوید اما صدایی او را مورد حطاب قرار داد

_ ستیا . ستیاا

ستیا با صدای خواهرکش پا تند کرد به سمت اتاق و لیانا هم پشت سر او راه افتاد

_ جانم خواهری جانم چیشده…

سوین خشک شده اش از هم باز کرد و زمزمه کرد ” آب”…..

******

هنوز خانم سکوفا خبری از آن همکلاسی خواهرش نیاورده بود و داشت در به در داخل سایت ها دنبال یک طراح خوب میگشت که صدای زنگ تلفنش بلند شد

_ بله بفرمایید .

_ سلام . آقای معینی شکوفا هستم

گرشا کمی در صندلیش تکان خورد و جواب داد

_ سلام خانم شکوفا . خوبید؟

_ متشکرم . خب راستش برای اون موضوع طراح مزاحم شدم

گرشا تا شکوفا این را به زبان آورد سریع گفت

_ خب بفرمایید من سر تا پا گوشم

شکوفا نفسی گرفت و گفت

_ خب راستش ایشون جوابشون…….

*****

نطراتون برام کامنت کنید 💃💃💃🤣

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا : 43

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Zoha Ashrafi

ضحیـــ، نویسندهـــ هـیاهو و ژوان🤎
اشتراک در
اطلاع از
guest
55 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
FELIX 🐰
7 ماه قبل

سکوفا=شکوفا
ک۶=که🤣
عالی بود👏
تند تند پارت بزاررر به لادن گفتی پوراندخت رو بزاره؟

تارا فرهادی
7 ماه قبل

عالی بود ضحی جونم💋💋❤️❤️
اتفاقا منتظر ایم پارت بودم که نمیدادی چاقو مو در میاوردم🤣🤣

FELIX 🐰
پاسخ به  تارا فرهادی
7 ماه قبل

اگه پارت بعد رو دیر داد چاقوتو در بیار منم شمشیر رو میارم🗡

تارا فرهادی
پاسخ به  FELIX 🐰
7 ماه قبل

شک نکن🤣

Newshaaa ♡
7 ماه قبل

سوین قبول کرده حتماااا😂❤👌🏻

Newshaaa ♡
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

حرصم نده ضحی باید قبول کنه فهمیدییی😂🤣

saeid ..
7 ماه قبل

مررررسی بابت پارت 💃💃
دوباره ۳ روز طول نده..سری بزارا😂😁

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

سعید ژون دیگه چی بود 🤣🤣
ممنون😍🌹

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

از دست تو دختر 🤣😂

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

خب پس ضحی قول داد امروز پارت بده 🤣

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

پارت ندی با چاقو میام سراغت 😂🗡️🗡️
میخونی؟🥺

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

از من گفتن بود پارت بدی با دسته گل میام 😂💐
ندی هم که..🗡️🦹
آهان نمیدونستم میخونی 😂
بس که خاموشین🤣

FELIX 🐰
پاسخ به  saeid ..
7 ماه قبل

ما خیلی خاموشیم🤣

saeid ..
پاسخ به  FELIX 🐰
7 ماه قبل

دارم میبینم درصد خاموشیتون رو 🤣
خودی نشون بدین😂🥺

FELIX 🐰
پاسخ به  saeid ..
7 ماه قبل

منم میام کمک🗡🗡🗡

saeid ..
پاسخ به  FELIX 🐰
7 ماه قبل

اگه پارت نداد حمله میکنیم😁😂

لیلا ✍️
7 ماه قبل

دلم واسه سوین سوخت چرا شخصیت‌ها انقدر بدبخت شدن تازگی‌ها🤧🤧

موچتری ممنون بابت پارت و قلم قشنگت😊

sety ღ
7 ماه قبل

بز سایت عزیز😁🤣
اولا قلمت خیلی قشنگ و دوست داشتنیه❤️😘
دوما دلم میخواد بیام بکشمت چون تو یه پارت سر هم قبول کردن و نکردنش و هم گذشته سوی مارو تو خمار گذاشتی🔪🔪🔪🔪

تارا فرهادی
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

ضحی پی ویت و چک کن

تارا فرهادی
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

دیدمش🙂

تارا فرهادی
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

به قول خودت هو هو💃💃😂

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

💃💃💃
بیا اینم دسته گل 💐😂

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

💫 😂
پارت نداده باشی، منتظرتم🗡️🗡️

FELIX 🐰
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

یییسسسسسس‌
من که همیشه آنلاین برم بگم قادر منو به ادمین سایت تبدیل کنه تا تند تند پارت هاتون رو تایید کنم😁
راستی کسی میدونه چطور میشه اینو بهش بگم؟
تو تلگرام رو میدونم اما مثلا بگم منو ادمین کن؟

saeid ..
پاسخ به  FELIX 🐰
7 ماه قبل

جدی میشه 😂
عالی میشه اصلا..مجبور نیستیم تا چند ساعت منتظر باشیم
بگو اگه شد

تارا فرهادی
پاسخ به  FELIX 🐰
7 ماه قبل

برو پی ویش جواب میده پیامتو

FELIX 🐰
پاسخ به  تارا فرهادی
7 ماه قبل

بهش پیام دادم تو تل منتظرم جواب بده

تارا فرهادی
پاسخ به  FELIX 🐰
7 ماه قبل

توی پارت جدید رمان نور حرام کامنت گذاشته بزن رو اسمش بهش پیام بده
واقعا خیلی خوب میشه اگه قبول کنه

Newshaaa ♡
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

منم پارت دادم😂دلم نیومد آزار بدمتون
منتظرم تایید کنه

تارا فرهادی
پاسخ به  Newshaaa ♡
7 ماه قبل

منم دادم ببنید چه دخی خوبی شدم🥺

لیلا ✍️
پاسخ به  تارا فرهادی
7 ماه قبل

منم فرستادم😊😉

saeid ..
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

همه دارن میگن 😂
منم فرستادم..

تارا فرهادی
پاسخ به  لیلا ✍️
7 ماه قبل

آخ جون 😍😍
فک نکنم دیگه تایید کنه احتمالا فردا😑😠
چقدر من رمان دارم بخونم😂😂

Newshaaa ♡
پاسخ به  تارا فرهادی
7 ماه قبل

وای نگو😑حالا تا دوازده صبر کنیم ببینیم چی میشه

saeid ..
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
7 ماه قبل

🤣🤣🤣🤣
وای دختر از دست تو

Newshaaa ♡
7 ماه قبل

چرا تایید نمیکنه😑

دکمه بازگشت به بالا
55
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x