من بیگناهم پارت 2
یعنی میشد که انقدر طعنه های مردمو نشنوم میشد که دستم تو جیب خودم باشه و بهم احترام بگذارند
انرژی منفی های اطرافمو پس زدم و صفره رو برداشتم به سمت پذیرایی رفتم
مطمئن بودم مادرم میتونست حاج بابا رو راضی کنه
پدرم بدون تکرار جمله ای دوستت دارم. بدون قربان صدقه رفت های گاه و بی گاهش و بدون هیچگونه کادو و گلی
مادرم را بی ریا دوست داشت از همان دوست داشتن هایی که بوی دروغ و کلک نمیداد آری پدرم مردی بود با عقیده ای بع ظاهر مذهبی اما مادرم را میپرستید و دم نمی زد گویا قسم خورده بودند فقط چشمهایشان گویای حرف های بینشان باشد
با همین فکر ها صفره را پهن میکردم که صدای حاج بابا میخکوبم کرد
یا الله گویان وارد پذیرایی شد
+سلام علیکم
_سلام حاج بابا خوش اومدین خسته نباشین
+مادرت کجاست دختر
_تو اشپزخونه هستن دارن ناهار رو اماده میکنن
+خوبه تا من دستو صورتمو میشورم صفره اماده باشه
_باشع
دلخور از برخورد سرد پدرم
و دلخور از روزگاری که میگذراندم، و اجازه ام دست کسانی بودکه برایشان مهم نبودم
دلخورم. آری دلخورم از پدرم که صدای مرا نمیشنود درد مرا نمی فهمد و فقط پسران ناز پرورده ای خود را دوست داشت
اجازه ای من جز خودم دسته همه بود
همه برایم می بریدند و میدوختند و در آخر تنم میکردن بدون اینکه نظرم را بخاهند
با صدای مادرم افکار منفی ام را پس میزنم و وارد اشپز خانه میشوم
_بله مامان
+بیا این. دیس برنج ها رو ببر بزار صفره بعدم داداشتو صدا کن بیاد ناهار
ظرف برنج را یکی پس از دیگری در صفره قرار میدهم و آرام ارام به سمت اتاق برادرم میروم تقه ای به در مبزنمکه صدایش بلند میشود
+بیا تو
_سلام داداش مامان گغت بیاید ناهار
+باشه الان میام
در را به ارامی میبندم و پناه میبرم به اتاق کوچک خودم پناهگاه خستگی و بی کسی هایم و شاهد گریه های بی وقفه ای من این دیوار ها و و پنجره بود
شالم را جنگ میزنم و موهای حنا گذاشته ای قرمزم را آزادانه دورم رها میکنم
تا به خود بیایم گریه امانم را بریده بود و صورتم را اشک های شور بد مزه نوازش میکرد
بلند میشوم و جلوی آینه ای قدی اتاقم می ایستم
دختری با موهای بلند قرمز و ظاهری زیبا بودم چشم و ابرو مشکی وبینی کوچک قلمی و لب های کوچک چهره ای زیبا برایم ساخته بود
به خودم فکر میکنم این سالها خوب دوام اورده ام خانواده ای مذهبی که اب خوردن دختر را هم اشتباه مبدانستند
من منکر دین و ایمان نبودم اما هر چیزی حدی داشت و نیاز به افراط نبود
من دختری چادری و تا حد در امکان وظایف شرعی ام را انجام می دادم اما افراط نمیکردم
صدای برادرم سهیل توجهم را جلب میکند
+گلسا کجاست مامان
_حتما تو اتاقشه پسرم الان میاد
صدایم میزند
+گلسا
دلم میریزد خدایا اتفاقی افتاده
سلام عرض میکنم خدمت دوستان عزیز
رها نوجامه هستم نویسنده رمان من بیگناهم تشکر میکنم بابت نظرات زیباتون واقعا باعث دلگرمی و قوت قلبه
اینم نویسنده گل😁🌱
خوشبختم از آشناییت قلم دلنشین و قوی داری تو همه عرصههای زندگیت موفق باشی
اولینننن
خسته نباشی قشنگ بود🥰❤️
ممنونم عزیزم ، فعلا رها جان(نویسندهرمان) نمیتونن وارد سایت بشن من از طرفشون تشکر میکنم
قلمت مانا😍👏🏻فقط کنار جمله باید این علامت باشه👈🏻_ بقیه علامتها درست نیست گذاشته بشه
سلا لیلا جان، کار ویرایشش و خودم انجام میدم
و اینم یک نوع تایپه
بیشتر نویسنده از علامت (+) استفاده می کنند که دیالوگ های شخصیت اول نسبت به شخصیت های دخیل در داستان متمایز بشه.
بنا به سلیقه بله گاهاً خیلیها از دو نقطه هم استفاده میکنند اما منظورم نوشتار درستشه میشه جوری نوشت که مخاطب قاطی نکنه حالا بازم بستگی به نویسنده داره خداقوت😍
آره عزیزم بنا به سلیقه اس، ولی کلا همه به بار اول و یا مثل رها جان بازگشت مجدد چنین نوشتاری رو پیشنهاد میدن چون اول کار هستن🙂🤝🏻
موفق باشید هردوتون مسلما این فضا بستر مناسبی واسه یادگیریه هممون پر از نقص و ایرادیم و این اصلا چیز عجیبی نیست🙂
مرسیعزیزم، فعلا که هنر قلم رها جان هستش من فقط اگر مشکلی وجود داشته باشه ویرایش ساختاری میزنم
اره عزیزم
قلمش بینظیره وقت کردی سری به رمان منم بزن
قلمش بینظیره وقت کردی سری به رمان منم بزن💛
امشب قرار بیکار بشم، رمانت و میخونم🙂
منتظر نظرم باش😁
لیلا جان چرا پارت ۶۰ غرامت تو لیستاش قرار نگرفته؟
عه. واقعاً؟ گاهاً پیش میاد و خودِ مدیران تو دستهبندی قرارش میدن نگران نباش
اره برو پارت ۵۹ رو قسمت نظرات بخون، یکی با توپ پُر نوشته چرا حذفش کردی پارت ۶۰ رو😐😂
😂😂 نه اینجوریا نیست نگاه کن تو گوگل بزنی میاره یا نه من دیگه برم تا شب بازم میام
درستش کردم
نگاه کن ببین اوکیه
قلمت قشنگه ولی عزیزم ❤️ حاجی داستان اعتقاد و عقیده و تفکرات خودش رو تو خانواده پیاده میکنه ربطی به مذهبی بودن نداره این افراط وتفریطی هایی که اغلب پدر یا برادر یا حتی مادر خانواده میکنه و اکثراً هم تو داستانها نوشته می شه بعنوان خانواده مذهبی واقعاً اینطور نیست حاجی اینجوری راحتر می تونه خانواده اش رو اداره کنه پس راحترین راه رو انتخاب می کنه
بیشتر میشه بهش گفت سنتی. میدونی عزیزم تو جامعه افراد خشک مذهبی هستند نه همه که عقایدشون رو به زور تحمیل بقیه میکنند از دیرباز اینجوری بوده و تو وجودشون نهادینه شده هدف نویسنده هم نشون دادن چنین چیزاییه
لیلا جون تفاوت گذاشتن بین دختر و پسر .اجازه ادامه تحصیلات ندادن به دختر . به حساب نیاوردن دختر و مشورت نگرفتن از او بطور کل چون بالاخره فردی از اون خانواده به حساب میاد…. اینا مواردی که نویسندهای عزیز باید تاکید کنند.یا پدر بخاطر غرورش از همسرش جلو بچه هاش زبانی تشکر نمی کنه اینا رفتارهای اشتباه درست نقطه مقابل مذهب نباید بنویسیم خانواده مذهبی بیاید نوشت خانوادهای که پدر خانواده با تفکرات سنتی غلط . میدونی لیلا جون کلا میگم به دختر شخصیت بده از هر لحاظ دختر قوی که باید به مخاطب دلگرمی بده صرف نظر از جنسیت می تونه تو جامعه رشد کنه راه حل درستش باید بده . داستانهای واقعی رو ببینید اکثراً ضعف درونی خود دختره باعث بدبختی یا سواستفاده شده . البته این نویسنده عزیز که قلم خیلی خوبی دارند و تازه داستان رو شروع کردن باید منتظر پارتهای بعدی بود موفق باشی عزیزم ❤️
سلام نسرین جان، لطفا به قیدها توجه کن
به ظاهرمذهبی!!!!
دوما داخل رمانهای با ژانر اجتماعی میان پیامدهای اجتماعی و کنش های اجتماعی رو به تصویر میکشن تا خواننده بتونه با نویسنده و فضای رمان همدردی کنه!!
سوما این رفتارها و عقاید ها چیز کاملا روشن و علنیع که تو جامعه اتفاق میوفته، نشون دادن یک زندگی رویایی فقط میتونه تو یک برهه زمانی خوانند رو گول بزنه!
آیا خود خواننده چشم نداره که ببینه چنین عقایدی رو؟!
داخل زندگی شخصیت اول این رمان، خانوادهاش عقاید خشک و مذهبی دارن که به دختر تحمیل میکنن
یک اتفاق کاملااا طبیعی تو اکثر خانواده هاس
دروغه؟!نیست.
اینکه این خانواده عقایدشون رو سر چشمه از مذهب می گیرن میشه پیامدی که رمان به تصویر می کشه
چرا که انسان ها دارای اختیارن و قدرت تصمیم گیری و تخیل پردازی هزارتا عقاید!!
پس مایم که باید نشون بدیم چنین عقاید ها هیچ سرچشمهای از مذهب نداره و فقط پرورنده منطق خشک بعضی از افراده
که متاسفانه تو جامعه کنونی کم از این افراد نیست.
البته که رهاجان ابتدای داستان داره اشاره میکنه (به ظاهر مذهبی) کاملا میرسونه به خواننده که افکار و عقیده خشک متعلق به منطق شخصه نه مذهب.
در مورد حاجی که در کامنت بالا اشاره کردی، توی همه رمانا از هر شخصی و هر منسبی استفاده میشه و دلیل بر این نیست که تمام زندگی این افراد اینطوریه.
و در اصل باید اینطور بگیم:
هر آدمی با هر اندیشهای زندگی متفاوتی داره.
و اینجاست که میگم اندیشه و منطق زندگی فرد رو میسازه نه حاجی بودنش یا دکتر و مهندسو…
به نکته خوبی اشاره کردی این باورهای دروغین چه بخوایم چه نخوایم تو ذهن بعضی از آدما ریشه زده تو جامعه کم نیست چنین خونوادههایی اینجور مسائل باید گفته بشند تو قالب فیلم یا رمان قرار بگیرند که مخاطب ازش درس بگیره
منظورم اونجاست که نویسنده نوشته به خودم فکر می کنم این سالها خوب دوام آوردهام خانواده مذهبی… دوماً نویسنده برای همدردی دست به قلم نمی شه چون دردی رو دوا نمی کنه .سوما منظور من اصلأ نوشتههای دور از حوادث واقعی جامعه نیست راهکار درست هست چهارم اینکه نوشتید. این خانواده عقایدشان ا از مذهب گرفتند درست نیست چون عقاید این خانواده بافت سنتی داره اون هم همانطور که گفتم پدر خانواده راحترین راه انتخاب کرده اصلاً الان دختر خانواده مهم هست که چه رفتاری رو در پیش می گیره من بعنوان خواننده نظر دادم همین…
نسرین جان من چرا تو رو نمیفهم، یا من نمیفهمم یا تو درکی روی پیام من نداری؟!
من دارم میگم رمان داره نشون میده که این عقاید از منطق خشک اونه نه سرچشمه از مذهب!!!!!!
باید بنرش کنم ببینی🤦🏻♀️
الان نویسنده این رمان همدردی نمی کنه داره اتفاقات عادی جامعه رو نشون میده و این خواننده که باید همدردی کنه🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
من نمی دونم چرا شما سعی داری سرپوش بزاری رو عقاید؟و جالبه برام که میگی پدر بهترین راه رو انتخاب می کنه؟؟
این یعنی چی؟
سرکوب کردن دختر تو خانواده کار خوبیه؟؟؟
یکجوری کامنت های طرفداری از مذهب میزاری انگار رها قانون های مذهب گذاشته زیر پاش قانون های جدید تهش میخاد ابداع کنه!
دقیقا هدف من یا رهاجان هم همینه باورهای اشتباه که به اسم مذهب لاپوشونی میشه و چه بلاها و کثافتکاریهای که پشت دین مخفی نشده البته میگم همه اینجوری نیستن اما جانماز آبکشیده زیاد داریم بیشتر نشات گرفته از سوار و فرهنگه
د…
به اسم مذهب سرپوش میذارن روی عقاید مسخره و تحمیلی خودشون، درسته نوشته های نویسنده در قالب نشون دادن حقایق تلخ اونا زیاد نمیتونه کاری بکنه ولی لااقل چهار نفری که میخونن رو آگاه میکنه
نویسنده مطلب صرفا برا آگاهی نمی ده نویسنده باید ریشه یابی درست وموشکافانه بکنه چون می نویسه تا خوانده خودش مطلب از پیامش بگیره اما درست تا شبه براش پیش نیاد البته من این مطلب کلی میگم الماس جان