داستان کوتاه

گل زرد

4.6
(22)

یـهو در ماشینو باز کرد، سرشو انداخت توماشین وپرسید:
– اگه من یه روزی نباشم چیکار می کنی؟
بعد بدون اینکه بهم اجازه بده گفت:
– کلیشه ای نگیا، بی تو نمیتونم و… اینا رو نگو بهم.
بهش گفتم:
– خب اولش یکم تلاش میکنم تا نبودنت کنار بیام.
پرسید:
– فکر می کنی بتونی؟
گفتم:
– نمیدونم که بتونم یا نه ولی اگه نشه، انقدر گل زردمیخورم تا بمیرم.
خندش ترکید!
گفت:
– تودیوونه ای؟!
گفتم:
– نمیدونم دیوونه ام یا نه، اما اینو مطمئنم که عاشقم…و اینم میدونم که عشق عقلو از سر عاشق میبره!
اگه تو نباشی شاید نبودنت خیلی سخت باشه اما سخت تر از اون خاطراتت، ویژگی هاته که کشندست.
میدونی آدما تا وقتی دچار یه دوست داشتن معمولی هستن اتفاقی زندگیشونو تحدید نمیکنه اما وقتی عاشق میشن تمام ویژگی های طرف رو بخاطرمیسپرن؛ مثلا تواز رز قرمز بدت میاد اما عاشق همه گل هایی هستی که رنگ زرد دارن.
این ویژگی مخصوص توئه واین خیلی کشندست!!!
یعنی وقتی نباشی من هربار بادیدن یک شاخه گل از هر نوعی، ناخودآگاه این موضوع روتوی ذهنم مرورمیکنم واین ممکنه تا حدجنون پیش بره، انقدر که شاید یک شب کلی گل زرد بخرم وشروع کنم به خوردنشون!*

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا : 22

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saeid ..
7 ماه قبل

زیبا بود
خسته نباشی

Fateme
7 ماه قبل

چقدر قشنگ بوددد🥹💙

دکمه بازگشت به بالا
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x