نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان بره ناقلا

بره ناقلا5

4.4
(58)

پارت5

سرم رو که بلند کردم هانیه خجالت زده لب گزید و چیزی نگفت،انگار روی صحبتش با اون بود.
شونه ای بالا انداختم و سعی کردم بی تفاوت باشم.
اصلا به من ربطی نداشت فقط باید اون مهمونی رو تحمل میکردم تا تموم بشه.
به هر حال توی اون جمع بودم و کاریش نمیشد کرد،اصلا نباید قبول میکردم و حالا که اونجا بودم باید خیلی چیزا رو نادیده ميگرفتم.
چند دقیقه ی بعد خدمتکار مشغول پذیرایی شد، لیوان نوشیدنی رو که جلوم گذاشت به خیال اینکه شربته به لب هام نزدیک کردم اما وقتی بوی تندش توی مشامم پیچید اخمی کردم و لیوان رو روی میز گذاشتم.
یکی از دخترا که انتهای میز نشسته بود و آرایش زیادی داشت با لودگی گفت:
-صنم جون انگار تا حالا نوشیدنی نخوردی؟
بخور عزیزم با یه پیک مست نمیشی
تا خواستم جواب بدم میکائیل درست از پشت سرم غرید:
-سارینا،سرت تو کار خودت باشه،اوکی؟
با اینکه ازش یجورایی خوف داشتم اما ممنون بودم که جلوی هر بحث و گفتگویی رو گرفته بود.
آتنا سقلمه ای بهم زد و زیر لب گفت:
-بخورش دیگه
اینقدم ضایع بازی در نیار دیگه ابرو مون رفت
میکائیل انگار یه روح بود که دورم رو احاطه کرده بود.
وقتی دستش دراز شد و نوشیدنی رو برداشت حواسم پی رگای برجسته ی بازوش رفت.
لیوان رو یه نفس سر کشید و رو به خدمتکار گفت:
-واسه خانوم نوشیدنی بدون الکل بیار

𖧷- – – – – – – – – – – – – – – – – -𖧷

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا : 58

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shabgard TTL
Shabgard TTL
7 ماه قبل

پارت 4 نذاشتین؟:(

دکمه بازگشت به بالا
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x