بره ناقلا8
پارت8
با اینکه هیچ وقت بازی جرات و حقیقت و بازی نکردم اما چند باری توی فیلما دیده بودم و میدونستم اونقدرا هم بد نیست،پس چرا حس بدی به اون آدما داشتم؟:
_جرات
سارینا ابرویی بالا انداخت و با بدجنسی به دیوار اشاره کرد:
_شل..وارت و بکش پایینو روی دیوار بنویس قسطنطنیه
جمعیت با این حرف دیوونه شدن و صدای هو کشیدن شون بلند شد.
پسر یکه خورده و حتی پلک هم نمیزد.
دلم میخواست بلند شم و بدون اینکه پشت سرم رو نگاه کنم پا به فرار بذارم.
میکائیل با لحن تندی گفت:
-بجنب مردک وقت مون و نگیر
مگه اولین بارته داری بازی میکنی؟
پسر که چاره ای نداشت فحش ناجوری نثارش کرد و از جاش بلند شد و در حالیکه شل.وارش رو پایین میکشید به طرف دیوار رفت.
خوشبختانه ش.ورت.ش رو در نیاورد و خودش رو به دیوار چسبوند و شروع کرد به نوشتن.
همه از خنده پوکیدن اما من فقط خجالت میکشیدم و پیشونیم به عرق نشسته بود.
خواستم از جام بلند شم و فرار کنم اما نگاهم که به میکائیل افتاد سر جام خشکم زد.
انگار با نگاهش برام خط و نشون میکشید.
𖧷- – – – – – – – – – – – – – – – – -𖧷
عزیزم لازم نیست برای هر پارت عکس آپلود کنی
ستی لیلا نیست
میشه تو بیایی پی وی کارت دارم
اوکی میام الان
میتونی بفهمی اگر ی عکس رو آپلود کنم چقدرش دیده میشه؟🤣
نه😂😂😂
ستی میشه بیایی تایید کنی؟🥺
خسته نباشی
کاملشو از کجا پیدا کنممم
پارت های بعدی کجا قرار میدید؟
هیچ جا نذاشتم
فقد از همین جا پیدا میشه