رمان رئیس جذاب من

رئیس جذاب من پارت ۲۵

4
(9)

(آراد)
ماری احمق اومد توی جشنمو همه ی اعصابمو بهم ریخت.
اون روز وقتی یاد بلایی که سرم اورد افتادم حالم داشت از هر چی زن بود بهم میخورد
…فکر کرده من خرم زنیکه ی هرزه اومده میکه باردارم باباش تویی.
حتی فکرشم دیوونم میکنه خیال کرده من این خزولاتشو باور میکنم.
انقدر اعصابم خورد بود حتی چشم دیدن کمندم نداشتم.
اما شب وقتی زیپ لباسشو پایین میکشیدم و اون کمر باریک و بلورشو دیدم از خود بیخود شدم.
میدونستم بار اولشه ولی …
الان که دارم بهش فکر میکنم دلم ضعف میره واسش.
باهاش ازدواج کردم ولی هنوزم تو مرز بین دوست داشتن و نداشتنش گیر کردم نمیدونم این حسی که بهش دارم چیه ولی
وقتی پیشمه…
صبح هایی که کنار اون چشمامو باز میکنم
آرامشی بهم دست میده که وقتی کنار ساحلم دارم.
.دقیقا مثل همون
معطر و دلنواز‌.
مارو باش !
یکم دیگ فکر کنم قاطی میکنم
سرمو تکون دادمو از ماشین پیاده شدم و فوری رفتم سمت کلاس.
بللله خانمم اومده بود یه چشم غره بهم رفت و روشو ازم برگردوند‌
دختره ی احمق واس چی کنار اون پسره نشسته جا قحط بود!؟
_سلام بچه ها امروز میخوام یکم جاهاتون و عوض کنم برای اینکه بیشتر حواستون و جمع کنید اونایی که همیشه کنار هم
میشینن و جا ب جا میکنم.
_عهههه استاااد!
_حرف نباشه.
(کمند)
خول و چل فکر کرده من نمیفهمم پسره رو از قصد از کنار من بلند کرد هه
اینکه منو فقط واسه نیازش میخواد
این غیرتی بازی های بیخودیش دیگ نمیدونم واس خاطر چیه!؟
این شوهر منم چقدر سخت گیره هااااا!
نزاشت دو دقیقه نفس بکشیم یه ریز درس داد.
میخواد تازه امتحان مبگیره پرووو باید خامش کنم سوالارو بهم برسونه وگرنه بدبخت میشم.
بالاخره کلاس نفس گیر آراد تموم شد
کیفمو برداشتم برم دیدم یه دسته از دخترا رفتن جلوش جمع شدن.
چشمام چهار تا شد.
آرادم نشسته بود با لبخند دختر کش و خیلی آروم جواب سوالاشون و میداد و دخترا هی نازو عشوه میومدن.
رگای حسادتم باد کرده بودن.
خودش هر کار دلش میخواد میکنه بعد به منگیر میده.
_خانم ببخشید!؟
همون پسره بود که اراد از کنارم بلندش کرد
_بله با من کار داشتید!؟
_بله کمند خانم بودید درسته!؟
میشه جزوه تون و داشته باشم!؟
_بله حت…
_شما بیا اینجا من جزوه میدم بهت.
نمیدونم آراد چی گفت تو گوش پسره که ببخشید گفت و دمشو گذاشت رو کولش و فرار کرد.
منم اخمی کردم و داشتم میرفتم بیرون که صدام کرد.
_خانم شما صبر کنید جواب سوالاتتون و بدم.
بقیه میتونید تشریف ببرید.
_چشششم استاد جوون مرسی خیلی زحمت کشیدید.
_بفرمایید خانم.
واستادم با اخم نگاش کردم و صبر کردم برن دخترا
_چیه چیکارم داری!؟
_مگه بهت نگفتم صبر کن من بیام کجا رفتی!؟
_میومدم ک چی بشه عین کسایی که میترسن با دوست دخترشون گیر بیافتن منو دور تر پیاده کنی.
_چرت و پرت نگو ببینم بغل این پسره چیکار میکردی درست جواب بده.
_همون کاری که تو بغل اون همه دختر میکردی.
اومد جواب بده ک یهو پری و سارا پریدن تو
_سلام شوهر خواهرو خواهر عزیز.
_پری خانم مراقب باش گفتم نباید کسی بفهمه!
_واا داداش الان که دیگه ازدواج کردید چرا خو!؟
_به دلایلی که خودم میدونم.
_اذیت نکن پری خودشون میدونن.
_خواستیم بگیم قرار شاممون یادت نره استاد.
_کدوم شام؟
_همونی که قرار بود شام باشه دیگگگ!
_اهان باشه اوکی امشب بریم.
_موافقم از غروب بریم که یکمم چرخ بزنیم.
_باش.
_من باید برم پیش مامان اگر مساعد بود اونوقت میام.
_به کبری خانم گفتم هواشو داشته باش نگران نباش.
اول میریم سر میزنیم بهش بعد میریم بیرون.
نگاهی به کمد لباسام انداختم.
یه سری لباس بودن که همشو قبلا آتوسا بهم داده بود از وقتی زن این آراد خسیس شدم چیزی بهم نداده خیال میکنه خان
.داداشش رِ به رِ واسم خرید میکنه هه
حالا چی بپوشم!؟
به زور یه مانتوی قرمز پیدا کردم که یکم از بقیه جدید تر بود شلوار مشکی و رو سری قرمز مشکی سرم کردم.
.آرایشم مونده بود فقط کمی تمدیدش کردم و یکم لبمو قرمز تر کردم.
آرادم لباساشو عوض کرده بود و حاضر بود
چه شوهر جذابی دارم من!!!
شلوار تنگ مشکی تنش بود با یه پیرهن آبی پر رنگ دکمه هاش طبق معمول باز بودو بالای سینه های عضله ایش پیدا بود.
بعد اون شب جشن دیگ باهم نبودیم درگیر کارای مامان شده بودیم.
الان که نگاش میکنم و یاد اون شب میافتم دلم ضعف میره واسش.
_اووف چه گرمه؟بریم دیگ آراد.
_واستا ببینم
_چیه؟؟؟
بی هوا شروع به بوسیدن لبام کرد.
چشام گشاد شده بود.
_ حالا شد.
خوش طعم بود.
فقط واس من رژ قرمز بزن.
_چت شد یهو؟؟؟؟رژمو خراب کردی
_بیا بریم توی ماشین منتظرتم.
اوووف آراد اووووف
فوری رژ کالباسی مو برداشتم و کشیدم روی لبم و از اتاق بیرون رفتم.
آراد توی ماشین منتظرم بودو من با اخم و کرشمه سوار ماشین شدم.
پوزخندی زدو راه افتاد.
🎼
Amor mio
ای عشق من
Amor mio por favor tu no tevas
ای یار من به من لطف کن و من را ترک نکن
yo coentare a las horas
من لحظه ها را خواهم شمرد
cxue la ya veo
تا اینکه تو را ببینم

Amor mio
ای عشق من
Amor mio por favor tu no tevas
ای یار من به من لطف کن و من را ترک نکن
.yo coentare a las horas
من لحظه ها را خواهم شمرد
cxue la ya veo
تا اینکه تو را ببینم

Amor mio
ای عشق من
Amor mio por favor tu no tevas
ای یار من به من لطف کن و من را ترک نکن

.اوووف آهنگاشم عین خودش عتیقه ان
هیچ بهش نمیخوره ازین آهنگا گوش بده
.بالاخره رسیدیم.
همگی جلوی پاساژ مورد علاقه و بزرگشون واستادن تا ماام برسیم
بازم پاساژ گردی این دخترا از خرید سیر نمیشن
به به آقا شایانم که اومده بود.
.پری:تازه عروس داماد دیر کردیدا!!
_ تقصیر این دختره است اسمش چی بود‌!؟
آهان کمند.
_آراد میکشمت به خدا.
آریا:به به تجلی عشق و بین این دوتا میشه دید.
سارا:اذیت نکنید رفیق منو بیایید بریم تو
.شایان:هر چی سارا خانم میگن گوش کنید بگید چشم.
همگی زدن تو سر شایان و راه افتادن….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا : 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x