رمان آزرم پارت ۱۳۱
لب برچیده نگاهم می کند
نمی دانم این پرسیدن هایش خوب است یا بد … از طرفی اگر برایش توضیح دهم کنجکاو تر می شود و از طرفی دیگر اگر من برایش توضیح ندهم منبع دیگری پیدا می کند و این اصلا خوب نبود
باید در زمینه ی ارتباط با آهویی که به سمت جوانی می رود به روانشناس مراجعه کنم قطعا … حالا چگونه برایش توضیح دهم؟!
– اگر حس خوبی نداشت که نسل بشر منقرض میشد
همانطور خودش را چسب من کرده و قدم های آهسته ی مان به سمت خروج پاساژ است
– منطقیه!
از درب بیرون می زنیم و اشعه ی خورشید یک راست بر فرق سرم می کوبد و من بدخلق گوشی را می نگرم تا ببینم اسنپ کجا است
– ولی باید لباس خوابو می خریدی
چپ چپ چشمان شیطانش را می نگرم
– من می دونم با اون زینب چیکار کنم که میشینه با تو چرت و پرت میگه
خنده ی صدا دارش بلند می شود و سر روی شانه ام می گذارد
– خیلی خوبه مثل تو فقط نمیگه تست بزن
زمانی که خانه ی طلامامان رفته بودم به زینب سپردم مراقب آهو باشد … از آن موقع گویی رفیق های گرمابه و گلستان شده اند و من حرص می خورم
– آره دیگه چیز درست و حسابی که یادت نمیده
باید درباره ی آهو کمی حواسم را بیشتر جمع کنم … مدت کمی است از او غافل شده ام و اکنون آهوی جدیدی می بینم … آهو امانت مادر و آراز دست من بود و این سوالات جدیدش وحشت زده ام می کرد … باید بیشتر مراقبش باشم!
____________________________
ناخنک های آهو به غذا عاصی ام می کند که با ملاقه روی دستش می کوبم
– ناخنک نزن … این صد بار
لب هایش مانند کودکی برچیده می شود که صدای معترض طلامامان به گوشم می رسد
– عروس … اذیت نکن این بچه رو
جدیدا عروس افتاده بود روی زبانش و من نمی دانم چرا خنده ام می گرفت
آهو را بغل می کند و من دمی را روی درب قابلمه ی برنج می گذارم … خداراشکر بوی غذا حالم را بهم نمی زد
– طلامامان … همش اذیتم می کنه
آهو چنان در بغلش فرو رفته که انگار مادربزرگ اوست نه سردار … طلامامان جاذبه ی عجیبی داشت!
– چشم سفید دیگه نبینم آهو رو اذیت کنی
آهو گونه ی تپلش را می بوسد و سری به تاسف تکان می دهم … شعله ی گاز را زیر برنج تنظیم می کنم
– آرام برو سراغ سردار عین خیالش نیست سال تحویل خواب می مونه
طلا حواسش به همه چیز بود
– چشم … فقط بی زحمت شما حواستون به خورشت باشه آبش جمع نشه
دستانم را با حوله خشک می کنم و راهی اتاق می شوم … نزدیک سال تحویل بود و سردارِ خسته خواب
خانواده ی جدیدی شده بودیم … من … سردار … آهو … طلا و سلیم … و آراز! … غم بر دلم آوار می شود … آرازم حتی نمی توانست برای عید بیاید
درب اتاق را باز می کنم و به جای تصویر خواب رفته ی او … هیکل تنومندی را پشت به خودم رو به روی آینه می بینم … مشغول خشک کردن موهایش با کلاه حوله ی تن پوشش است
بوی شوینده های مردانه در اتاق می آید و من درب را روی هم می گذارم
شیطنت به جانم می افتد و قدم زنان نزدیکش می شوم … نمی تواند نزدیک شود وقتی خانه انقدر شلوغ است و زمان کمی هم به سال تحویل مانده
– کمربند حولتون شل نمیشه آقا؟
دست از خشک کردن موهایش می کشد و کلاه را از سرش بر می دارد … موهای نم دار روی پیشانی اش ریخته و من در دلم قربان صدقه اش می روم
– واسه شما بازم میشه خانم … فقط لب تر کن
خودم را مابین بدن بزرگ او و میز آرایشی اتاق می رسانم … چشمانش سرخ است و جای جای صورتم را می بلعند
دستانش را دو طرف بدنم روی میز قرار می دهد و کمی خم می شود
– وا بکنم برات؟ … یا شوهرداری بلدی خودت می خوای وا کنی؟
سینه اش که از زیر یقه ی حوله پیداست می شود قدمگاه انگشت اشاره ام
سااااحللللل چرا اینقدر کمش کردی چن وقته 😎
ذهنم یاری نمی کنه 💔
جوون ،توفقط وابکن، الهی نصیب همه بشههه 🤣🤣🤣🤣
آقااا😂
ساحل جونمو اذیت نکنین ،ساحلی تواگه روزي ی خطهم بزاری من به شخصه راضیم ،بخداازدست بقیه نوسنده ذله شدم بخصوص رمان دلارای حالا نمی دونم کسی از شما دنبال میکنه یانه ،وقتی که رمان دلارای شروع شد من یه بچه داشتم ،حالابچهی سومم ی سالو نیمهشه و رمان دلارای هنوز تموم نشده باورتون میشه خدایی 🫢🫢🫢
قلب❤️
من دلارای رو فایلشو خوندم اونم صفحاتش زیاد بود نصفه ولش کردم🤦🏿♀️
راستي عشقهای که این رمان رو دنبال میکنین بگین ببینم کجایی هستین ،ببینم همشهری دارم یانه 🙃🙃🙃
والا من که اصالتا شهرکردی ام
خوشبختم
من زاهدان
خوشبختم ،عزیز 😘😘😘
سپیدان
خوشبختم 🥰🥰
همچنین
من شمالیم
خوشبختم عشقم ❤️❤️❤️
عام.
منم رشتی ام.
ولی اصالتا ترکم.
خوشبختم گلم 🤩🤩🤩
وای ساحل
من بهونه جدید واسه گریه کردن پیدا کردم😂😂
اگه شوهرم مثل سردار نشه چی؟؟؟؟؟😭😭😭😭😭😭😂😂😂
طلاقش میدی 😭😭😭😭
آی ام وکیل آینده 😎🙌🏻
در آینده مزاحمتون میشم آیدا خانوم😂😂
راس میگی
پیشنهاد خوبی بود 😭😂😂👍
خب چه اشکالی داره توبراش وابکن ،🙈والا
من اصالتا اهوازیم وعرب هستم
خوشبختمم🤝🏿❤️
ای خداااا باز باید صبر کنیم
کی سردار بفهمه بچه دار شدن
ساحل جون ممنون بابت پارت
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم😁
فدا❤️
ببین همینجووووورررریییییییی عاشقانه ادامه بدی برات میلیونی پول واریز میکنم خوبه ؟ 😂😂تو فقط بنووووییییییسسسسس🤤😈
عالی بود عزیزم 🩷
پس کی پارت میزاری فرعون 😂😛