رمان توت فرنگی من پارت 3
Part_3
توت فرنگی من
همینطور که در حال مزه مزه کردم کوکتلم بود چشمم به یه پسر افتاد که داشت با گوشی حرف میزد و سمت در خروجی ویلا میرفت بخاطر رقص نور ها زیاد پیدا نبود ولی موهای خاکستری شو دیدم
نفس_هوش کجاییی
از ترس دستمو رو قلبم گذاشتم
+مرگ چشه دختره ی روانی
نفس_بیا بابا مثلا این مهمانی برات تو هاااا بیا بریم ب قصیم
منو بزور برد وسط.
یک هفته از امدنم به ایران میگذشت وای حالم اصلا خوب نبود روی مود بدی بود احساس افسرده بود میکردم انگار که از کشورم دور شدم اخه 5 سال زندگی تو کانادا کم نبود. با زنگ گوشیم که سیری هعی ور ور میکرد از فکر بیرون امدم گوشی برداشتم
+بله
نفس_سلااااام هنوز رو موده افسرده ای
+نفس کارت
نفس_وای انگار واقعا حالت بده ها
+نفس کار نداری قطع کردم
نفس_نه نه وایسا خواستم بگم میخوام با دوستام برم پارتی میای پارتی که نه دوره همیه بیشتر
+نه حسش نیس بای
نفس_نه نه وایساااااا لطفا بخاطر من بیاااا حالت واقعا بده بیا یکم حال و هوات عوض میشه
+نچچچچچ نمیشههههه
نفس_ من ساعت 8 منتظرتماااا
بعد قطع کرد دختره ی هوففف خدایا اگر برم خوب میشه خیلی وقته پارتی نرفتم مهمونی که بخاطر برگشتم گرفتم اصلا خوب و راحت نبوددد پس تصمیم گرفتم برم
+نفس من چی بپوشممممم
نفس_بابا دورهمیه یه چیز ساده بپوش مثلا این
نفس یه شلوار بگ زاپ دار و یه کراپ تاپ نشونم داد
+اره خوبه همینو میپوشم
وقتی ستی که نفس انتخاب کردو پوشیدم یه مانتوی کوتاه جلو باز سفید پوشیدن کفش تمام سفید ال استارمو برداشتم و با نفس سمت ماشین ائودی من رفتیم
احساس میکنم شخصیت دختر داستان خیلی لوس و پر فیس و افادهست و همه چیو هم از بالا میبینه قلمت خیلی خوبه و جای پیشرفت زیادی داره همیشه سعی کن سریع از صحنهها و دیالوگها رد نشی توصیفات رمان رو بهتر از اینم میکنه😊🙃
تایپ دختر داستان همینه لوس ووو حالا جلو تر میبینم چی میشه، ممنونمم تمام تلاشمو میکنم 🙂🎧
موفق باشی گلم😍
این دختر پسره تو عکسن قراره مزدوج شن باهم ؟😂
نمیدونم چرا از دختر خوشم نمیاد ولی با پسره که هنوز نیومده مشکلی ندارم😂😂😂
پارت پسره کی میاد تو رمان ؟ خیلی مونده ؟