رمان توت فرنگی من پارت 9
Part_9
توت فرنگی من
پدرم_این چیه؟
لیا+مگ…. مگه چیه؟
با کمی ترس لب زد
پدرم_چییییی تازه میگی چیه
پدرش اینو با داد گفت
لیا+پ… پدر…. باور کن اون چیزی که ف…. کر میکنی نیست
پدرم_پس چیه لیا؟
چی میتونه باشههه (با داد )
لیا+ما… مافق…فقط داشتیم جرعت و حقیقت بازی میکردیم
پدرم_چرا ها چرا باید این عکس رو جایی بزاری ها که همه ی دوستا و اشنا ها ببیننشش؟ ( با داد خیلی بلند )
لیا_چ…. چی؟ دوست و اشناها؟
پدرم_این عکسو یکی از هم کارام برام فرستاد
که یهو اومد مچ دستم گرفت و داد زد و داد زد با خود گفت حنجره اس نابود شد ولی مهم نیس
پدرم_اره اره تو هم لنگه ی همون مادر هرزتی توهم مثل اونی ابرومو بوردی بدبختتتت ابرو واسم نذاشتی اخه دوزاری بدبخت ج*نده خارک*صه چرا اینو گذاشتی ها چرا اونم تو پیچی گذاشتی که دوست و همکارا، اشناها دارنش ها اخه…… وای خدا وای
مگه اوهم میدانست خدا کیه قطعا نمیدانست اگر میدلنست که این همه سال اینهمه بلا سرش نمیاورد با صداد دیگر پدرش هه پدر چه جالب زشت ترین بدترین و زننده ترین لقبیه که میشه بهش داد از فکر بیرون امد
پدرم_باید یه درس درست و حسابی بهت بدم بلند شو جن*ده بلند شو دختره حرونی لنگیه همون مادر خیانت کارتی این همه خوبی بهت کردم نمک به حروم…… الات میفهمی دنیا دست کیه
پدرم_ دختره ی هرزه صبر من حدی داری باشه گفتی میخوام رشته که دوست دارم برم سرکوفت هایی که خوردم بدرک اینم خوبه شباهت زیادن به اون جن*ده بازم باشه این همه سال گذشته و من هیچی نگفتم ولی بسه باید ادم شی خوب بهت پول رسیده خوب میری خرید خوب میری پارتی و مهمونی باشه همچی ردیفه
با حس سوزش زیاد کله سرش جیغی فرا بنفشی کشید که یک طرف صورتش به انی سوخت و به کزکز افتاد طمع اهن خون را حس میکرد اگر روز دیگری بود حتما میگفت که وای خون من از خون خوشم میاد خیلی خوبه طمع ان عجیبه، ولی الان درحالی نبود که اینو بگه صدای داد پدرش بلند شد
پدرم_اینجا میمونی وتا چند روز از اب و غذا خبری نیست دختره ی هرزه وقتشه قدر داشته هاتو بفهمی خوشی زیر دلت زده انگار
و از موهایش گرفت و بی توجه به تقلا های لیا ان را کشان کشان به سمت
‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡
واقعا دوست دارم نظر شما
را درباره ی رمان توت فرنگی
من بدونم لطفا نظر های خود
را با ما به اشتراک بگذارید
خیلی ممنون از شما دوستان
توت فرنگی های من
🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡‡
خواهرم دیگه فحش در این حد اینجا جایز نیس 😅
این کار من نبود با تشکر از نویسنده دوم ددی لیا خشنه مث خودش 😂🍑
ولی قبول داری بد جایی تمام شد
اوهوم 👍🏻
بیچاره لیا😪
خنه شيطانی 🤡😂
منی که میدونم داستان قرار چی بشه شاید پایان غمگینی داشته باشه ولی بازم من مودی ام معلوم نیس
کشان کشان به سمت چی ؟
وای چه خششششن🥲
بعضی از بابا هستن که بخاطر شباهت بچه هاشون به مادراشون اینطوری هستن 🙂🎧