رمان گذر از رنجها پارت1
توی کافهی دنج همیشگیمون نشستهام، قهوه ای که سفارش داده بودم سرد و بد مزه شده…مثل همیشه دیر کرده… میدونستم امروز امتحان داره وبا حساب زمان امتحان و ترافیک همیشگی تهران انتظار این دیر اومدن رو داشتم.
شایدم این منم که زودتر رسیدهام! منی که مثل شیما ادم پرمشغله ای نبودم تا برای رسیدن به قرارهام وقت کم بیارم…یه دختر تنها، نه دانشگاهی، نه کاری، نه شغلی…همیشه وقت اضافی داشتم انقد که میتونستم همه ی وقتم رو به حراج بزارم تا بلکه روزها و شبهای منم پایانی داشته باشه! درست نقطه مقابل شیما که سرش یا گرم دانشگاهی بود که یک روزی باهم شروعش کردیم ویا شغل پاره وقتی که به تازگی پیدا کرده بود و چه قدرم بابتش خوشحال بود.
بهش هیچوقت حسودی نکردم و نمیکنم مگه ادم به عزیزترینشم حسودی میکنه!؟ عزیزترینی که همه کس زندگیشه…که اگه من الان اینجام و بعد از تمام اتفاقات تلخ گذشته هنوز سرپام فقط به خاطر وجودشه! ولی دروغ چرا همیشه حسرت زندگی شلوغش رو داشتم حسرت خانواده ای که داشت و من هیچوقت نداشتم. شاید زندگی پر زرق وبرقام خبر از خوشبختی من بده ولی مگه نه اینکه ظاهر ادما با باطن زندگیشون همخونی نداره، مگه نه اینکه ما مردمی ظاهربین هستیم که خبر از دل هم نداریم! مگه نه اینکه ظاهر خوب گاهی فقط یه نقابه برای پوشندن ضعف هایی که داری درست مثل دندون زرد رنگی که پشت یه عالمه مواد سفید رنگ دندان پزشکی قایم میشه…!
توی افکار خودم غرق بودم که صندلی رو به روم کشیده شد سرم رو بلند کردم و نگاهم به لبخندش که چال گونه اش رو عمیق تر میکرد کشیده شد…
اخم کردم:
ــ چه عجب یادت افتاد یه بدبختی اینجا منتظرته و باهاش قرار داری!
در حالی که صندلی رو میکشید بشینه گفت: به جون تو این میرطاهری یه سوالایی داده بود که برای هرکدوم باید یه طومار جواب مینوشتم، دستم چالاق شد به خدا الانم از بس نوشتم حسابی ضعف کردم خواهشن بزار اول یه چیزی بخورم بعد نق زدنات رو شروع کن.
سرم رو با تاسف تکون دادم : خوبه همیشه برای خودت بهونه داری…باشه اول کوفت کن بعد سرت آوار شم…این قهوه هم سرد شد!
منو زرشکی از قبل دیده ام رو هل دادم سمت شیما تا انتخاب کنه، انتخاب من کیک شکلاتی من همیشه عاشقش و اینبار لاته رو جایگزین قهوه میخواستم بکنم، شیما هم با یک نگاه سرسری کیک دارچینی و چای رو انتخاب کرد. با اشاره به گارسون سفارش های انتخابی مون رو دادیم، گارسون تعظیم کوتاهی کرد و همراه قهوه سرد شده از میز دور شد.
تمام مدت حواس شیما به من بود…لعنتی! حتی منو بیشتر از خودم میشناخت، میدونست این گرهی که بین ابروهام جا خوش کرده، این حالی که گرفته هست، این بغضی که به ته گلوم چسبیده از کجا آب میخوره…همیشه میدونست!
اینم خوب میدونست اگه الان کلامی حرف بزنه اونقدر خود دار نیستم که متوجه موقعیتم باشم و مجبوره وسط همین کافه شرشر اشکام رو جمع کنه برای همین بدون هیچ اشارهای به حال بدم موضوع بحثمون رو به سمت دیگهای سوق میده…از دانشگاهی تعریف میکنه که زمانی بهشت من بود، که زمانی غایت آرزوهم بود…از سخت گیری استادش، از امتحاناتی که پیش رویش بود.
امروز با یه انتشاراتی صحبت کردم ارشدان از همه جا ارزونتره واقعا از خیر چاپ رمان همگی باید بگذریم😔 بوس آغوش تماس شراب کوفت و زهرمار نباید توش باشه😑 تازه رمان بوی گندم دو جلو کلا شد هزار صفحع😳😱 یعتی چهارده میلیون تومن پول باورم نمیشه🤒
تازه اون صحنهها رو هم من باید برم از اول حذف کنم خودشون انجام نمیدن هزار صفحه رو من چه حوری پاک کنم هان چه جوری🤬
چاپ کردن نمی ارزه همش ضرره تا سود
آره ولی من دلم میخواست حداقل یکی واسه خودم داشته باشم ولی کلت بیخیالش شدم حالا
یکی میگفت چاپ کرده
۱۵ جلد کتاب شده ۳۵۰۰
و بار دوم چاپ ۱۵ جلد میشه ۲ و خورده ای
کلا نمی ارزه
و اینکه باید ی جوری سانسور کنی اون ها رو که به داستان لطمه نزنه
و اینکه کل داستان بهم میریزه🤦🏻♀️
انگاری جدی جدی باید از خیرش بگذریم لیلا🥺
من چرا دیگه رمان بنویسم بزارم؟
که چی هاااا
خب من اینجا پخش میکردم که قوی بشم و چاپ کنم در آخر
همه اینا درست ولی اصلا به این چیزا نباید فکر کنی ارزش کارتو پایین نیار خیلی از نویسنده ها هستن مثل نیلوفر قائمیقر زینب ایلخانی… و رمانی چاپ نکردن
اره خب🥺
نوشدارو رو گذاشتم😊
چرا کسی نیست😑
با یه ویراستار هم صحبت کردم خودم که نمیتونستم کل رمان رو بازبینی کنم ببینم کچاش ایراد داره باورتون نمیشه سیزده میلیون هزینهشه به قول دوستمون نویسنده این رمان چاپ کتاب بیشتر ضرره تا سود
من تو سایت سر جمع دو جلد صد و ده یازده پارت شد تو فایل ورد یکی میگه هزار صفحه یکی ریگه میگه دوهزار و پونصد مخم ارور داده اَه
هزینه ویراستار ۱۳ میلیون…چه خبره
شما بخوای کتاب چاپ کنی باید کلی از جیب بدی و البته کلی هم زحمت داره اخرسرم برات سود نداره
رمان های پی دی افی الانه خیلی طرفدار دارن بیشتر از رمان های چاپی چرا رو اون تمرکز نمیکنی؟
گفت حجم رمانتم زیاده تازه اینم گفت خوب حساب کرده فایل پیدیاف دارم تو رماندونی هم گذاشتم ولی گفت پولی نمیشه
پس چرا بقیه ی رمان هاش پولیه؟
رماندونی که نوش دارو روی میزاری رو نمیگما
یعنی برای اینکه فایل پی دی اف رمان رو بزارن پول میگیرن ازت؟
نه عزیزم دانلودش باید پولی باشه که نیست وگرنه من جلد اول رو که گذاشتم
پس چرا سایت رماندونی سرچ میزنم رمانت نمیاد؟
سخته یکم بری تو کانالش روی سرچ بزنیpdf بوی گندم برات بالا میاره
آخه لیلا
رمانت اگر چاپ بشه میتونی پی دی اف ش رو تقریبا با نصف قیمت بفروشی!
نمیدونم طاقچه بود یا چی
بهش پیام دادم که چطوری میتونم اینجا پی دی اف رمانم رو بفروشم
گفت باید مجوز داشته باشی
رمانت چاپ بشه و در آخر اینجا بتونی بفروشی
من برای چاپ سر هم بیست و هفت میلیون باید خرج کنم خب؟ چقدر سود به من میرسه یک جورایی فعلا امری محاله تنها نکته مثبتش اینه فایل کامل رمانم رو دارم شاید روزی به درد خورد
اره خب
فقط اینکه سایت رماندونی رمان هاش پولی هستش
نمیشه اونجا گذاشت؟
من به فاطمه گفتم بهم گفت پیدیاف پولی نمیذاریم میخواستم جلد دوم رو براش بفرستم که هنوز نفرستادم
سایت های رمان بوک و نودهشتیا چطوره؟ اونا فک نکنم پولی باشن
خب میخوایم پولی باشه دیگه
که پی دی اف رمان هامون رو بزاریم اونجا و بفروشیم
که رماندونی اکثرا ۲۰_۳۰ تومن هستش قیمت پی دی اف ها
نه عزیزم فکر کنم درست متوجه نشدی منظورم اینه دانلود رمانم پولی باشه بعضیها میذارن که یه سود کمی به جیب نویسنده میره
درسته بله من اشتباه فهمیدم
خب سایت های که رمان پولی میزان شرایطشون چیه؟ برای اونم باید مجوز داشت؟ شما که میگی پی دی افت حاضره میتونی اینکارو کنی
والا هیچ سایتی پیدا نکردم بخواد پولی بذاره🙁
شرایط رمان دونی چیه؟!
که چطوری باید بزاریم مثل بقیه
نفهمیدم منظورتو ؟ شرایط خاصی نمبخواد اگه میخوای پیدیاف بفرستی فایلتو برای فاطمه تو تل ارسال کن خودش میذاره اگه میخوای رمان بذاری اول باید عضد شی بعد فاطمه نویستدهات میکنه و بهت دسترسی میده خودت راحت پارتها رو بذاری شرایط خاصی نمیخواد ولی رمان پولی نمیذاره
لیلا دوتا رماندونی هستش دیگه
درست؟
برم ببینم من فکر کزدم اونم همینه
سرچ کن رماندونی اونی که R بنفش داره هستش
ی نگاه بنداز بیا
رفتم شرایطی نداره ولی اونجایی که نوشته تماس با ما هر چی کد امنیتی رو میزنم خطا میده
منم این کار رو انجام دادم
متاسفانه نمیشه
کد امنیتی باید انگلیسی وارد بشه
من زدم
انجام شد ولی نمیدانم چطوری قراره جواب بدن
توام بفرست شاید جواب دادن
برنامه ی طاقچه میگه باید مجوز داشته باشید
که قیمت بالاتر از سایت ها هم میفروشن
سایت رمان دونی هستش که پی دی اف پولی داره که نمیدونم شرایطش چیه
بهش گفتم دلارای پولیه گفت من هنوز دارمپارتگذاری میکنم مال ما نیست
دلارای کانالش پولیه
کدوم رمانت رو میخوای چاپ کنی؟
بوی گندم رو کامل کردم نوشدارو هم دو پارت دیگه تموم میشه دیکه از خیرش گذشتم
ستی کجاست؟!
این رمان رو هم اون یکی ادمین ها تایید کردن 🤦🏻♀️
دیگه مدرسه ام نداره بگیم رفته مدرسه😂🤦♀️💔
🤣🤦🏻♀️
خسته و خواب که میتونه باشه😂😂🤦♀️🤦♀️🤦♀️
راستی ماهی جون رمانتو خوندم قشنگه قلمشم خیلی روون و خوبه موفق باشی😍 نزدیک به واقعیته و میشه باهاش انس گرفت
بله
خسته نباشی نویسنده 🌸
مرسی ازت
مرسی ازت اولین رمانمه همینطوری برای دل خودم مینویسم امیدوارم خوب در بیاد
سلام بر ماهی جون گلِ گلاب❤️🔥🦦
رمان زیبایی بنظر میاد ، امیدوارم تا آخرش هم همینطور بمونه❤️
مرسی از نظرت امیدوارم بتونم راضی نگهتون دارم
خسته نباشی خانوم نویسنده خیلی قشنگ نوشتی😍 ❤
مرسی از نظرت خوشحالم که خوشت اومده❤️❤️