رمان از مصدر ستودن
-
از مصدر ستودن پارت 10
پارت10=ک..کبودی؟ -اره کبودی! سمیرا هول کرده با شتاب بلند میشه جلوی اینه وایسته ..سرشو بالا میگیره و نگاهی میندازه…خودم ندیده…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 9
پارت9= گفتم=پری*ود که نیستی نه؟ تازه هفته ی پیش گفتی تموم شده با تردید و مکث جواب داد-عه نه بابا…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 8
سحر گفت اخخخ خدا دورت بگردم مننن نگاش کن چه خانوم شده تو این لباسسس!لبخندی زدم…من سحرو مامانو میشناختم این…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 7
ارت 7=که گفت-خانم شایسته عفت کلام ندارید که بمن مربوط نمیشه این ریشه میگیره از بی شخصیتی و بی اصالتی…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 6
ارت6=خدا لعنت کنه دختر بودونو خدا لعنت کنه رستگارو خدا لعنت کنه امتحانو خدا لعنت کنه داشنگارو خدایا چرا از…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 5
گفت-ستایش میخوام مامان بابا از اتفاق امروز خبر ار نشن… باشه خواهری؟ نگاش کردم لبخند تلخی زد که چشام پره…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 4
پارت 4= از سمیرا پرسیدم چی میخوری که گفت-بزار یه نگاهی بندازم ببینم چخبره – هوم بعد از 2 دقیقه…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 3
پارت 3= خجالت نمیکشین تو این سن لامصبا شما دو تا خواهرین یکیتون 20 ساله یکی 26 ساله خجالت بکشین…
بیشتر بخوانید » -
از مصدر ستودن پارت 2
پارت 2=دهنا همه باز مونده بود مگه این یارو چقد سن داره؟ همون موقع جوادی یکی از پسرای کلاس فکرمو…
بیشتر بخوانید » -
رمان از مصدر ستودن پارت 1
پارت 1=با صدای مامان مهی یه غلتی زدم و دوباره صدام زد مگه نمیخواستی بری حمام دیر میشه هاااا اخرین…
بیشتر بخوانید »