رمان مائده...عروس خونبس

رمان مائده…عروس خونبس پارت ۱۵

4.9
(72)

در تمام مدت کنار خواهرش نشسته بود و با ذوق و شوق به خواهرش نگاه میکرد

مهدیه در پوست خودش نمیگنجید…هنوز باورش نمیشد که مائده بعده این همه مدت آمده است…

بلند شد و به سمت اتاق مهدی قدم برداشت، دستگیره را فشار داد و در باز شد

پرده را کنار زد و روی پنجره ی اتاق نشست
در فکر و خیال خودش بود که در به ارامی باز شد…

نگاهش را به طرف در داد…

بدون هیچ حرفی به فرد رو به رویش چشم دوخت…

_مائده!

چقدر دلتنگ این صدا بود….

_برو بیرون…

_برم؟ کجا برم مائده؟؟
من بدون تو میمیرم
کجا برم؟ تو جون منی

_دیگه همه چی تموم شد، چرا اومدی توی اتاق!؟ برو بیرون

_کی گفته همه چیز تموم شد؟؟

_محمد
من الان زن یکی دیگم…میفهمی؟!

_مگه قرار نبود زن محمد بشی؟

بی اختیار اشک هایش سقوط کردند…
محمد پا جلو گذاشت، دستانش را باز کرد و به طرف مائده قدم برداشت

_نیا جلو محمد…نیا

_میخوام بغلت کنم

_نه…منو تو بهم نامحرمیم…

پوزخند صدا داری زد
_نامحرمیم؟؟
قبلا که میگفتی ما دلمون بهم محرمه…

_خودت داری میگی قبلا…الان، الانِ
الان من شوهر دارم

_چه زود جای منو برات گرفت!

خواست بگویید جای تو همیشه در قلب من است
ولی جلوی زبانش را گرفت…

_محمد برو

_تمومش میکنم این ماجرارو….نمیزارم همینطوری پیش بره!

یک لحظه ترسید!
محمد از هیچ کس، ترسی نداشت و اهل ریسک کردن بود…هیجانی تصمیم میگرفت

_میخوای…میخوای چیکار کنی؟!

_یا خودمو میکشم، یا باهم فرار میکنیم!

_یعنی چی میکشم؟ حرف بیخود نزن

_من نمیتونم ببینم عشقم، زنه یکی دیگه اس…

هردوشان به گریه افتاده بودند!

_محمد

_جانِ دلِ محمد….!؟

_فراموشم کن!

پوزخند زد…
چطور میتوانست فراموشش کند وقتی نفسش به نفس های مائده وصل بود!؟

_محمد من عاشقتم…خودتم میدونی!
ولی من الان زن یکی دیگه ام…اسمم به عنوان همسر توی شناسنامه یکی دیگه اس!
من هیچ کارم…
من فقط یه بدبخت بی کس قربانی ام…..که هیچ کس دلش برام نسوخت!
هیچ کس نگفتن مائده عاشق محمده
همه گفتن اشکال نداره، مائده میره اونجا عروس خونبس میشه، همه چی ختم بخیر میشه!
واقعا هم همه چی ختم بخیر شد!
همه اروم شدن، همه رفتن پی زندگی خودشون… خورشیدم وقتی میبینه من دارم زجر میکشم، خوشحاله…ارومه!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.9 / 5. شمارش آرا : 72

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Sahar mahdavi

✌️😁
اشتراک در
اطلاع از
guest
17 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساناز
8 ماه قبل

عزیییزم 🥺

لیکاوا
لیکاوا
8 ماه قبل

عالی بود👏❤
دوست دارم محمد رو بکشم🗡🗡

لیلا ✍️
8 ماه قبل

تو رو خدا کوتاه ننویس تازه داشت به جاهای خوبش می‌رسید😟

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
8 ماه قبل

نمیدونم چرا خیلی حس خوبی به این محمد ندارم🤣
مهیار و عشق است🤣🤣🤣

تارا فرهادی
8 ماه قبل

عالی بود سحری زود زود پارت بده🥺❤️💋

Sogol
7 ماه قبل

عزززیزم🥺
موفق باشی سحر جان🩷

Newshaaa ♡
7 ماه قبل

سحر جان یه لحظه میای پی وی؟

Fatemeh
Fatemeh
7 ماه قبل

۳ روز پیش پارت دادی ها عزیزم پس چی شد 🥴

Fatemeh
Fatemeh
7 ماه قبل

یعنی پاتو بذاری سایت خونت حلاله گفته باشم

دکمه بازگشت به بالا
17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x