رمان غم شیرین
-
رمان غم شیرین پارت نهم
رمان غم شیرین پارت 9 به سرعت من ادرس رو دادم به امیر سام و هر به سمت همان محل…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت 8
رمان غم شیرین پارت 8 از زبان راوی رضا مانند این چند روز صبح زود از خواب برمیخواست تا دنبال…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت 7
پارت هفتم رمان غم شیرین صبح زود برخاستم که به مدرسه بروم، این چند روز این قدر درگیر بودم که…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت ۶
پارت ششم از زبان سامیار واقعا از کاری که کردم بسیار ترسیده بودم اصلا نمی دونم چی شد یهو به…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت پنجم
به نام خدا رمان غم شیرین پارت پنجم حالش بسیار بد و بسیار زیاد اندوهگین دلش میخواست همه چی مانند…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت چهارم
رمان غم شیرین پارت چهارم پدرم مرد زندگی من الان حالش وخیم است نه نه دروغه با داد گفتم دروغه…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت سوم
همیشه وقتی صبح را شروع میکردم حتی نشد که حس خوشایندی نسبت بهش پیدا کنم زیرا من به دنبال گرمی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت دوم
سلام به آن خداوندی که تمام جهانم اوست #پارت-اول شروع رمان : غم شیرین پارت دوم به خاطر همین با…
بیشتر بخوانید » -
رمان غم شیرین پارت اول
سلام به آن خداوندی که تمام جهانم اوست #پارت-اول شروع رمان : غم شیرین مقدمه : دلارای مفخر دختر ۱۶ساله…
بیشتر بخوانید »