رمان مرد مشکی من
-
رمان مرد مشکی من part. 29
سمت آینه رفتم موهامو درست کردم بی اهمیت لب زدم _خودم میدونم چیکار کنم.. تا یک دقیقه دیگه نری بیرون…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 28
آرمین پاهامو دراز کردم بوی عطر زعفرون کل خونه پیچیده بود زل زدم به اتاق بچگیم مامان هیچکدوم از وسایلام…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 27
+شماره بدم پاره کنی خوشکله با خنده درو باز کردم نشستم بوی عطر تلخش زیر بینیم پیچید عطرشو وارد ریه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 26
انقدر راه رفته بودم که خودمو جلو در ساختمون دیدم پاهام خیلی درد میکرد کلید وسایلام خونه امیر بود آهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 25
آرمین خیره شدم به دختر پسراها که وسط درحال رقص بودن پاهامو رو پام انداختم دکمه لباسم باز کردم لیوان…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 24
با دستای که رو پاهام نشست به خودم اومدم سرمو برگردوندم خیره به نیم رخ امیر شدم +سرتو بیار تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 23
مبینا غم زده به دریا زل زدم نمیدونم چم شده بود بخاطر پریودی بود یا یه چیزی دیگه فقط میدونستم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 22
مبینا روز ها مثل برق و باد میگذشت نزدیکی من به امیربیشتر شده بود به چشم میدیدم کسی که هر…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 21
با سنگینی نگاهی پلکای خستمو باز کردم خمیازه ایی کشیدم اولین چیز لبای امیر جلوم بود +قربون خمیازه کشیدنت لیدی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرد مشکی من part. 20
آرمین _لباسات رو دربیار با عشوه مانتوشو درآورد رو صندلی نشستم خیرش شدم پوکی به سیگار زدم دقیق شدم رو…
بیشتر بخوانید »