مطالب وبسایت مد وان
-
رمان هرج و مرج
رمان هرج و مرج پارت6
او اینجا چ میکرد؟ اصلا به چه جرئتی در کنار شوهر من بود؟ ناگهان به خود امدم…. کدام شوهر؟! شوهری…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان حضور مقدمه
به نام خدا رمان:حضور به قلم فاطمه برزه کار. مقدمه:همه چیز از وقتی شروع شد که من توی آیینه نگاه…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت هفتم
پیرمرد کلافه گفت: – گفتم که، ندیدمش. شاید چون قیمتی بوده یکی برش داشته، چه میدونم. نایستاد و راهرو را…
بیشتر بخوانید » -
رمان به کدامین گناه
رمان به کدامین گناه پارت ۴
حامد سه ساعت گذشته بود و من هنوز پشت این در شیشه ای چشم انتظار دختری بودم که خندههاش زیباترین…
بیشتر بخوانید » -
رمان موعد هچل
رمان موعد هچل پارت 1
مقدمه: دستانش میلرزید و درحالی که صورتش از ترس عرق کرده بود، لب زد: «نباید اعتماد میکردم…نباید…»شوری عرق را مزهمزه…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۲
متحیر نگاهش کردم که دیگه نخندید و مستقیم تو چشمام زل زد و نگاه برنداشت اخمی کردم که به خودش…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۳۶
با صدا زدن های مادرش بلند شده و چادرش را درست کرد به محض اینکه در را باز کرد زینب…
بیشتر بخوانید » -
رمان هرج و مرج
رمان هرج و مرج پارت5
بعد از یکسال ندیدنش حس میکردم که حتی صدایش را هم فراموش کرده ام… پوزخندی زدم.. حسی که به این…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 54
اول سلامی به مادرش کرد و بعد به شیدا که با اخم روی مبل نشسته بود و گویا قصد داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان شیرین ترین تلخی
رمان شیرین ترین تلخی پارت ۱۱
روی تخت دراز کشیدم و بالافاصله چشمام بسته شد نه برای شام کسی سراغم امد و نه هیچی! روز بعد…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۳۵
شش ماه بعد بعد ترخیص شدن از بیمارستان و بازداشت و بازجویی بلاخره وقت دادگاه معین شد من به همراه…
بیشتر بخوانید » -
رمان زیبای یوسف
رمان زیبای یوسف قسمت ششم
چشمانش هر لحظه داشت گردتر میشد. مرد و آن دختر به خاطرش آمد. یعنی داشتند او را در روز روشن…
بیشتر بخوانید »