رمان فرفری

رمان فرفری پارت68

4.4
(135)

بیخیال زدن شد اومد با یه لبخند که خیلی سعی داشت جمعش کنه نشست روبه روم منم که پشت چشم نازک کردم براش

بعد هم بلند شدم به خانم کمک میز رو بچینیم

داشتیم غذا میکشیدیم که عسل هم از مهد اومد وقتی اومد داخل ومنو دید

یه جیغ بنفش کشید بدو اومد طرفم منم بغل باز کردم براش

_آخ جونم خاله اومده

بغلش کردم

_سلام خوشگلترین دختر دنیا عسل خوشمزه ی من

_شلام خاله خوفی(سلام خاله خوبی)

_خوبم قربونت بشم

_دلم بلات تنگ شده بود(دلم برات تنگ شده بود)

_ای جانم میخورمتا خوشمزه

بعد هم بوسیدمش یکمم قلقلکش دادم که صدای خنده هاش پیچید تو سالن

خانم وآقا هم با لبخند نگاهمون میکردن

یکم که با عسل خندیدیم نشستیم سر میزبراش غذاکشیدم داشتیم غذا میخوردیم که یه چنگال اومد جلوی چشمم

نگاه کردم دیدم سر چنگال مرغه که عسل گرفته طرفم

ای جانم 😍😍فداش بشم مهربونم

با کلی حس خوب مرغ رو خوردم ویه بوس از سرش کردم بچم چه ذوقی میکرد

خاک بر سر زیبا میخواست این بچه رو اذیت کنه انترخانم

منم یکم غذا با یه قاشق تمیز برداشتم مثل 🛩️هواپیما بردم تو دهن عسل

بقیه غذارو هم با کلی بازی وخنده خوردیم

_خوبه که امروز اومدی بچم همش با من تنهاس امروز خیلی خوب شد براش تند تند بیا پیشمون

با حرف خانم تازه انگار حواسم جمع شد نگاهشون کردم که متوجه لبخند پراز غم آقا شدم

چشمای پراز اشک خانم

_به منم امروز خیلی چسبید کنار عسل اصلا دیگه متوجه اطرافم نمیشم

ممنون بابت غذای خوشمزه

_خوبه که باهم خوبین،نوشجان دخترم

بعد هم باهم میز رو جمع کردیم اجازه گرفتم ظرفارو بشورم

مشغول کف زدن ظرفا بودم که دیدم آقا وایساد کنارم وشروع به آبکشی کرد

_چرا منتظرم نشدی باهم بیاییم

_چون دلم نمیخواست باشما بیام

_چرا مگه مشکل من چیه چرا ازم فرار میکنی

_اشتباه برداشت کردین من اصلا فرار نمیکنم فقط شما استاد من هستین نمیخوام فردا بقیه فکر بدی کنن

_پس کنار من باشی برات بده

بعد هم اخم کرد

_منو شما نسبتی نداریم نمیخوام برام حرف درست کنن که مخ استادش رو زده بعد هم شاید یکی ازم خوشش بیاد بخاطر این شایعه ها نیاد جلو

از قصد گفتم تا حالشو بگیرم چنان چشماش پر از خشم شد یه لحظه گفتم الان میزنه نصفم میکنه

اما با حرص بشقاب رو ول کرد تو سینک که کم مونده بود بشکنه

_غلط کرده کسی دنبالت باشه خوب حواستو جمع کن کسی نزدیکت بشه پدرشو در میارم

بعد هم منو با دنی که باز مونده بود گذاشت ورفت

وا این چشه خودش هرکاری دلش میخواد میکنه بعد واسه من قاطی میکنه

حالا که این طور شد منم از لجش بایکی اونجا رفیق میشم تا بیشتر بسوزه

اصلا ببینم میخواد با چه نسبتی بیاد سراغش

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا : 135

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Fereshteh Gh

زندگیم از کجا شروع شد؟ شاید از وقت به دنیا اومدن ،شاید ازبعداز رفتن به مدرسه،یا شاید بعداز ازدواج،شاید وقتی مادر شدم
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
saeid ..
6 ماه قبل

خسته نباشی فرشته جان✨

Fereshteh Gh
Fereshteh
پاسخ به  saeid ..
6 ماه قبل

ممنون گلی

camellia
camellia
6 ماه قبل

دستت درد نکنه.خوب و عالی بود.🤗😘

𝒮𝒾𝒮𝒾 ‌
6 ماه قبل

عالی بود

رویا
رویا
6 ماه قبل

سلام فرشته جون کی پارت میدی

دکمه بازگشت به بالا
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x