رمانرمان دلبرِ سرکش

رمان دلبرِ سرکش part1

4.3
(114)

برای اولین روزکاری خیلی بد بود که نیم ساعت دیر کرده بود؟
نوچ .. نه بابا این همه آدم حتما نبودش حس نشده شاید هم نوبتش نشده
در یک نگاه همه را زیر نظر گذراند بعضی ها استرس داشتند بعضی ها انگار امیدی نداشته باشند فقط ساعتشان را نگاه میکردند و پوفی بلند می کشیدند
آهسته بلند شد کنار میز منشی رفت
_ ببخشید خانوم…؟
منشی _ حسینی هستم
_ بله خانوم حسینی نوبت من گذشته ؟ آخه من یه ذره دیر رسیدم

حالا یه ذره از یه ذره بیشتر !

خانوم حسینی _ خودتونو معرفی کنین
_ کیمیا فرهمند
خانوم _ کیمیا فرهمند…بعد از این آقا که رفتن یک نفر دیگه هم میرن بعدش نوبت شماست
_ آها مرسی
خانوم حسینی _ خواهش میکنم
دستش را روی قلبش گذاشت و نفس آسوده ای کشید اولین بار شانس یارش بود
باصدای خروس سریع دستش را از روی قلبش برداشت و هول زده گوشی را قطع کرد بدون نگاه کردن به مخاطبش
نه مثله اینکه شانس خیلی هم یار نبود نگاه تاسف آمیز حضار باعث شد تند تند راه برود و خود را به راهرو رساند روی پله نشست
_ کپک بزنی کیان چه وقت زنگ زدن بود آخه ؟ دو دیقه نمیتونی دندون به اون جیگر واموندت بگیری
با غرغر شماره منزل را گرفت و گوشی را دم گوشش گذاشت
کیان _ منزل فرهمند در خدمتم
_ خدمت بخوره تو سرت
کیان _ می بینم که از صدای زنگت خیلی خوشت اومده
_ ببین من میرسم خونه تورو تیکه تیکه میکنم
کیان _ هیچ عیبی نداره فقط قبل اومدنت برای تیکه کردنم …
سیب زمینی دو کیلو
پیاز دو کیلو
نون به مقدار لازم
رب یکی بسه
کاهو و هویج و خیار و گوجه و…مامان گف خودت میدونی
_ خسته نشی تو خب پاشو برو بخر
کیان _ من خواستم برم ننه جان فرمودن بتمرگم سرجام چون تا الان هرچی خریدم آشغال پاشغال بوده
_ باشه من باید برم خداحافظ
کیان _ آبجی ؟
_ جان؟
کیان _ هانیه التماس دعا داره
صدای فریاد مادر که بلند شد تماس قطع شد خنده ای آرام کرد و از روی پله بلند شد و رفت سرجای اولش نشست
خانوم حسینی _ خانوم کیمیا فرهمند
_ بله ؟
خانوم حسینی _ بفرمایید داخل
_ چشم
در اتاق را باز کرد …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا : 114

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

Narges Bina

http://rubika.ir/nargesbanoo85
اشتراک در
اطلاع از
guest
20 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیلا ✍️
9 ماه قبل

قلمتو دوست دارم نویسنده جان پارت زیبایی بود همین‌طور پرقدرت ادامه بده👌🏻👏🏻✨✨

سفیر امور خارجه ی جهنم
9 ماه قبل

عالی بود عزیزم❤
موفق باشی

Narges Banoo
پاسخ به  سفیر امور خارجه ی جهنم
9 ماه قبل

مرسی 😁✨
همچنین🌱

دوستدار صداقت
دوستدار صداقت
9 ماه قبل

سلام نویسنده خانمی ،قلمت خوشجلیه زودبزودپارت بزار لطفا”باشه ،موفق باشی گلی خانمی

Narges Banoo
پاسخ به  دوستدار صداقت
9 ماه قبل

سلام متشکرم😁 چشم حتما سعی میکنم الان پارت دو رو میزارم

𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
9 ماه قبل

سلام نرگس بانو عزیز❤️
. قلمت رو دوست داشتم . منتظر پارت دوم رمانت هستم جانم🌸

Narges Banoo
پاسخ به  𝒵ℴℎ𝒶 🥹🤍
9 ماه قبل

سلام ضحی خانوم خیلی ممنون😍
گذاشتم حالا فک کنم تا فردا بیاد

Kim Liyana
9 ماه قبل

برای پارت اول خوب بود چون هنوز داستانو نمیدونیم ولی پر قدرت ادامه بده 🙂🎧

Kim Liyana
پاسخ به  Narges Banoo
9 ماه قبل

😂 اره دیگه ولی اولین رمانمه خیلی قلمم خوب نیست 🙂🎧

آخرین ویرایش 9 ماه قبل توسط Kim Liyana
لیلا ✍️
پاسخ به  Kim Liyana
9 ماه قبل

همین که تلاش میکنی و مینویسی یه پله از بقیه بالاتری باید انقدر اشتباه کنی تا به نتیجه دلخواهت برسی خیلی از نویسنده‌های بزرگ هم قلمشون ایراد داره انتظار کامل بودن رو نداشته باش به جاش مطالعه‌تو بیشتر کن و تمرین زیاد کن
من با اینکه چهارمین رمانیه که دارم مینویسم و بازم چند تا کار نیمه تموم دارم هنوزم خیلی چیزا رو نمیدونم که باید یاد بگیرم اصلا نگران نباش دختر😊

Kim Liyana
پاسخ به  Narges Banoo
9 ماه قبل

حتما فقط چون تو گفتی فقط یکم خیلی خیلی کمم اضافه میکنم

Kim Liyana
پاسخ به  Narges Banoo
9 ماه قبل

😂😂

لیلا ✍️
پاسخ به  Narges Banoo
9 ماه قبل

قدرت دخترم😂

دکمه بازگشت به بالا
20
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x