رمان آنلاین، معمایی ، ماجرایی
-
رمان خون مشکی
خون مشکی- پارت ۴
“قسمت اول : برمودا” _حدود ۷ سال پیش عمارت رایان با اون همه غرور سوخت و یک شبه تمام اون…
بیشتر بخوانید » -
رمان خون مشکی
خون مشکی – پارت 3
“عشق تو به من قدرت میدهد، تنفر تو مرا غیر قابل مهار میکند” CR7 (فلش بک) چند دقیقه میشد از…
بیشتر بخوانید » -
رمان خون مشکی
خون مشکی پارت ۲
لینا اخمی کرد: _هر وقت گفتی تقصیر من نبود ، بدتر لو رفتی ، بگو ایندفه چیکار کردی؟ الگا جدی…
بیشتر بخوانید » -
رمان خون مشکی
خون مشکی -پارت 1
مقدمه “همیشه شب های یلدا برایمان حکم عروسی داشت همه شاد بودیم در آن شب و گرفتم هدیه ای از…
بیشتر بخوانید »