رمان بخاطر تو
-
رمان بخاطر تو پارت 77(پارت اخر)
(آرش) دلارام که وارد شد دلم رفت برای اون نگاه ترسیده اش. دلم میخواست همه رو ول کنم و برم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت 76 خیلیی هیجانیی
…. (دلارام) در اتاقی حبس شده ام…تنها…گفتند برای اینکه قاتل به شخص دیگری آسیب نزند شب های آخر اورا در…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت 75
آرش با خارج شدن پرهام منم پشت سرش رفتم داشت میرفت که دستش رو کشیدم _پرهام. به سمتم برمیگرده و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۷۴(پارت هیجانی)
… (دلارام) یک هفته بعد _حبیبی سر بلند میکنم و به در آهنی باز شده نگاه میکنم:ملاقاتی داری. از جا…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۷۳
…… _ خانم دلارام حبیبی شما ادعای قتل آقای رضایی رو رد میکنید؟ به امید و آرش که کنار من…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۷۲
با یادآوری رضایی چشمام پر اشک میشه و کم کم صدای گریه ام بلند میشه.شروع میکنم به حرف زدن به…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۷۱
….. دویدم به سمتشون.مامانم و بابام و دانیال گوشه ای وایستاده بودن.با لباس های سیاه! _بابا. نگاه خشمگینش سمتمن اومد.رفتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۷۰( هیجانی! از دستش ندید)
قلبم یه لحظه وایستاد اما بعد گفتم:من الان گفتمکه سیما رستمی هستم. از جا بلند میشه و به سمت اتاقش…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۸
دستانش میلرزد نفرت وجودش را پر میکند چشمانش را سمت مالکی که بی هوش روی میز افتاده سوق میدهد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بخاطر تو پارت ۶۷
به سمت خونه برمیگردم و وقتی میرسم خونه امید و آرش منتظر من نشستن. _چیشد؟ خودمو روی مبل پرت میکنم…
بیشتر بخوانید »