رمان غرامت
-
غرامت پارت 65
دستان لرزنم روی خاک نشست و مشت شد “چطور نفهمیدی؟” در مغزم میپیچید و تکه های پازل کنارهم چیده میشد…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 64
“سهروز بعد” چمدانم را به دنبال خود کشیدم و از روی پلهها پایین آوردم، که عمو حسین جلو آمد…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 63
خواستم همانطور که دستانش دورم حلقه و چشمانش در نزدیکیم کنجکاوی خرج کنم که صدای در خانه و بعدش عمو…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 62
دست تپل یاسان را گرفتم و سمت خودم کشیدم و گفتم: تقصیر یاسان نبود. لبخند کمرنگی روی لبنش نشست و…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 61
با هول و استرس از جا پاشدم و به سمت اتاقم رفتم، حتما چیزی به میان بوده که مردم حرف…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 60
عصبی با لحن کنترل شده گفت: ببند نمیخوام بشنوم پوزخندی گوشه لبانم شکل گرفت و بدون حرف رو گرفتم که…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 59
“یامور” -آقای مالک امینی دفاعی دارین از خودتون؟ وکیل کنار مالک با جدیت برای قاضی سری تکان داد و گفت:…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 58
اعت در رون مطب سپری کردم و الان یک ساعت. زمانش فرا رسیده. “ممکنه خونریزیات شدید باشه” -من و..ببر..تو دسشویی…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 57
* -روی تخت دراز بکش و لباستو بده بالا. سری تکان دادم و روی تخت سرد دراز کشیدم پوستداغم با…
بیشتر بخوانید » -
غرامت پارت 56
من مات شدهام از زندگی و فراموش شده برای خدا.. دلم میخواست بلندشوم و جیغ بکشم ولی در توانم نبود…
بیشتر بخوانید »