رمان امیدی برای زندگی
-
امیدی برای زندگی پارت 105
هومن وارد آشپزخانه شد و دانیال کنجکاو و منتظر خیره اش شد. _خب؟ اما او بدون ذره ای توجه به…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت 104
ATASH: عقب کشید و بوسه ای را روی گونه یلدا کاشت. پس از آن سمت شاهرخ قدم برداشت و با…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت103
کمند سرک کشید. _پلیس چرا اومده؟ با تو کار دارن؟ سرش را سمت او متمایل کرد. _به تو مربوط نیست،…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت102
پشت بند حرفش خندید و ماهرخ تکیه اش را از در گرفت. دوست نداشت امشب را برایشان زهر کند اما…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت 101
بغض کرد و جلو رفت…..یاسر فاصله را تمام کرد و مادرش را بغل گرفت. _کجا غیبت زد؟ دورت بگردم الهی…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت100
کمند گستاخانه در چشمانش زل زد و او به مچ دستش محکم فشار وارد کرد. لب گزید تا اخ نگوید.…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت 99
خواست طرف دیگری بدود اما اینبار نشد….اینبار دیگر سهیل نگذاشت یلدا فرار کند. با چند قدم بلند خود را به…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت 98
صدایش را در سرش انداخت. _یلدا؟ یلدا بیا دیگه چند لحظه بعد یلدا دوان دوان از پله ها پایین آمد.…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت94
خیره شد به چشم های سبز مات مانده دخترک……موهای مرتب کرده اش را به هم ریخت. صدایش را پایین آورد:…
بیشتر بخوانید » -
امیدی برای زندگی پارت 96
با صدای جیغ دختر ها شانه هایش از ترس بالا پریدند. کلافه به آنها زل زد. _لامصبا فیلمه، فیلم! بگین…
بیشتر بخوانید »