نویسنده هایی که به مدت یک ماه پارت گذاری نکنن رمانشون از سایت حذف میشه

رمان بیقوله هایی در دل قالی

بیقوله هایی در دل قالی پارت ۲

4.5
(26)

#پارت_دوم

……
چله کشی را که به پایان رساندم دست به زمین زدم و از جا برخواستم خود را به سمت لبه تخت کشاندم و پا به زمین گذاشتم و کفش هارا پا زدم و چارقد ب سر کشیدم ب سمت بیرون اتاقک روانه شدم، در را گشودم و به ان دو نگاه انداختم که روی تخته چوبی کنار حیاط نشسته بودند و با چای گلو تر میکردند ، بر خلاف درونم لبخندی زدم و سلامی دادم سر ها سمتم برگشت ، بَوا اغوش گشود به سمتش روانه شدم و در اغوشش فرو رفتم بوسه ایی بر زلفم نشاند و جواب سلامم را داد.
-چای میخوری؟
سر به سمت نَنا چرخاندم و با لبخند لب باز کردم.
-نی خورم ننا جانم.
رو برگرداندم و صورت شکسته بَوا را از نظر گذراندم شکسته تر شده بود بخاطر مسئولیت هایی که حال بیشتر شده بود.
-بوا کی دروازه هارو باز میکنید .
-¹سر شُم ( سر شب) مردم ترس دارن به ²زاززازی (با زحمت) زمین هاشون و سرپا کردن و به اینجا رسیدیم ، میترسن زحمت هاشون ³حروم هلشت (پایمال) بشه ، ازَم میگن ⁴گردن گنّی(بهم میگن گردن میگیری) ؟
-قصه نخور بوا درست میشه اتفاقی نمیوفته مردم الکی ترس دارن .
-ببینم خدا چی میخواد سر شُم جلوی دروازه به ⁵بیزباز(پیشواز) میریم ، حتم خبر محصولاتمون به اون سر رسیده .

*****

روی لحاف سرد دراز کشیده سردی ان لرزی بر تنم می‌نشاند و مثل همیشه در پوسته خودم بودم ، بوا رفته بود سر دروازه امشب بعد سال های دراز قرار بود طلسم دروازه شکسته بشه ، اگ میگفتم ذوق ندارم دروغ گفتم ، همیشه رویاش رو داشتم اما اجازه نداشتم به اون ور مرز ها فکر کنم.
نوعی تابو شکنی به حساب می‌امد مخصوصا برا من،منی که دختر بودم و دختران اینجا اغلب مطیع بودند و من بلند پروازی میکردم.

ساعت به نه نیم رسیده بود چشمانم از فرط خستگی میل به آغوش کشیدن هم داشتن بَوا هنوز نیامده و بود و من نگرانش بودم.

نم نمک خستگی بهم غلبه کرد و پلک هایم به هم اغوشی هم رفتن.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا : 26

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x