رمان بوی گندم جلد دوم
-
رمان بوی گندم جلد دوم پارت پایانی
پنج سال بعد … بسته کیک را باز کرد و درون یخچال گذاشت از آشپزخانه نگاهی به توی سالن کرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت چهل
کاش بودی و می دیدی چگونه بعد از تو در چهاردیواری سیاه نبودنت اسیر شده ام؛ بی آب، بی غذا…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سی و نه
ساحل شکه از جایش بلند شد انگار تنها کسی که میتوانست آتش این مرد را بخواباند خودش بود … به…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سی و چهار
کتری سوت میکشد ، جیغ فر بلند شده .. بی توجه به همه چیز نگاهش را به ناخنهای کدر و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سی و سه
صدای شاد و پرانرژیش مثل همیشه در گوشش پیچید _به به مامان دوقلوها چه عجب یادی از ما کرده ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سی و دو
آن روز عصر که شد از بیمارستان مرخص شد .. موقع رفتن دکتر کلی بهش سفارش و گوشزد کرد که…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سی و یک
مغموم نگاهش کرد زیر شکمش درد خفیفی گرفت که صورتش توی هم رفت و دست بر شکمش گرفت امیر با…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سی
خیلی دیر کرده بود… سر و وضعش آشفته بود و چشمانش سرخ سرخ تازه آرش را خوابانده بود با نگرانی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت بیست و نه
ابرویش بالا پرید _چرا اخم کردی؟ نگاه چپکی حوالهاش کرد _خودتو به اون راه نزن اون لعنتی رو هم جمع…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت بیست و هشت
یکماهی از سفرشان گذشته بود در همانحال که مشغول خواباندن آرش بود با لبخند به عکسهای چاپشده نگاه میکرد خاطرههای…
بیشتر بخوانید »