ماه: فروردین 1402
-
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۲۰
پارت☆20 بود .تپش قلبش هر لحظه بیشتر میشد و او قادر به کنترلش نبود .وقتی کنار میزش رسید بدون توقف…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 12
# راوی قوانین اترا سفت و سخت بود و حال دانیار گرفته..دانیاری ک از همه پسر ها دختر باز تر…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت39
من=کی اومدی؟ ویلیام=الان جوسیکا=ببین داری اشتباه میکنی من عروسی تو و ویلیامو گفتم آنا=تازشم این چن روزی ک میونگ پیشمونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 13
دیگه به گلدون نگاه نکردم. و عکس و برداشتم و از زیر زمین خارج شدم. و وارد اتاق خواب شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 13
دیگه به گلدون نگاه نکردم. و عکس و برداشتم و از زیر زمین خارج شدم. و وارد اتاق خواب شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۳۵
(فرهاد) عه عه عه مامان مارو باش… نه گذاشت نه برداشت این تیکه رو گذاشت پیش من رفت. بابا کارکنان…
بیشتر بخوانید » -
رمان ارباب عمارت
رمان ارباب عمارت پارت ۱
#رمان_ارباب_عمارت (داستان این رمان تصوره نویسنده است و واقعیت ندارد) با ترس و لرز در زدم… صدایی گفت بیا تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت ۱۹
پارت☆19 – بسیار خوب ،سعی میکنم ساعت شش عصرتوی کافی شاپ روبروی پارك شمارو ببینم فقط دیر نکنید که خیلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 11
# آترا همیشه اولین ها سخت ترینه… وقتی یه شب تو اون ویلا موندم و تموم اون خاطرات رو با…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت38
خندیدم… -اره…باز قراره تنهاشم -پس ما چکارهایم؟تاماهستیم تنها نیستی…راستی من واسه یچیز دیگه زنگ زدم -ممنون ک هستید…چیزی شده؟ -بااقای…
بیشتر بخوانید »