ماه: فروردین 1402
-
رمان شوکا
شوکا پارت 16
شوکا پارت¹⁶ نیما کلافه پوفی میکشد. و شوکا عصبی داد میزند: شوکا: نــــیــــما به والله به حاج حسین گفته باشی.…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 8
همه بودن بحز آترا .. پسرا بحث سیاسی میکردن و دخترا راجب مد حرف میزدن.. یه دفعه آرام بلند به…
بیشتر بخوانید » -
رمان اجبار شیرین
اجبار شیرین پارت۱۸
پارت☆18 – سما خانم ! اگه جون پدرتون براتون مهمه سعی کنید از مشکلات دور و برش کم کنید خودتون…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن
رمان شانس زنده ماندن پارت 11
_تو هیچ جا نمیری باران بهت اجازه نمیدم! _مگه دست تو هست؟ میرم تهران من خَر فک میکردم که با…
بیشتر بخوانید » -
رمان سهم من از تو
سهم من ازتو پارت36
من=راجبِ؟ آقای واتسون=این پسربچه ک دینش باما یکی نیست و از ی کشور دیگست!یکم سخته با ویلیام باشه و… نذاشتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رئیس جذاب من
رئیس جذاب من پارت ۳۴
توی حموم بودم و با بی حالی و لرز، سعی میکردم کارامو انجام بدم که یکی چند تقه به در…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 7
** بچه که بودم آرزوم رفتن از شیراز بود.. شیراز رو دوست داشتم اما من میخواستم پیشرفت کنم و شیراز…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 6
مریم و صدا زدم و باهم به اتاقم رفتیم.. – مریم بازش کن.. نشستم رو صندلی جلوی میز آرایشم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان ازدواج سنتی
رمان ازدواج سنتی پارت یازدهم
پارت یازدهم به دستام جون دادم و با چنگال تکهای از گوشت رو داخل دهنم گذاشتم و به سکوت اون…
بیشتر بخوانید » -
رمان عشق محدود من
رمان عشق محدود من پارت ۱۲ (پایان فصل اول)
از این حرفش ناراحت شدمو خیلییی محکم گفتم اصلا این موضوع به شما ربطی نداره …. سریع از جام بلند…
بیشتر بخوانید »