درام
-
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت13
آرامشِقَبلاَزطوفان بخش سوم:)13 پناه نگاهش را به جلو داد و غرق در افکار لب زد: – خب، از گوشی مائده…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت12
آرامشِقَبلاَزطوفانبخشدوم12 *** – سلـام بر مادر نمونهٔ خودم. طاهره خانم لبخند گرمی زد و آغوشش را به روی دختر کوچکش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت11
آرامشِقَبلاَزطوفان:)11بخشیک شایان لبخند عمیقی زد و گفت: – نیاز به معذرت خواهی نیست عزیزم. تقصیر منم بود، زیاده روی کردم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 10
آوایِتَلخگُذَشته10 چندی بعد هر چهار نفرشان، دور میز گردی نشسته بودند. معذب ترین فرد جمع، پناه بود.. . از اینکه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 9
کابوسِ رویایی:)9 شایان اخم کوچکی روی ابرو نشاند و از تخت پایین آمد و طرف سالن حرکت کرد. اولین بار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت8
آهنگخوشبختی:)8 کس از قانون های بیرحمانهٔ زندگی چه میداند؟ اما آنان با قلبی مالامال از عشق بیخبر از آیندهای که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت7
پناهِشایسته:)7 شایان متعجب بود،چه میشنید؟قابل باور نبودند حرف های پناهش!او از کودکی مهر شایان را به دل داشت؟و واقعا سوال…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت6
در حالی که بغض گلویش را کنترل می کرد بازهم ادامه داد،گویی می خواست رنج دل چند ساله اش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 5
{آغازِ جادهٔ دلدادگی:)5} پناه که سخت درگیر افکارش بود لب زد: – اوهوم. شایان ابرویی بالا انداخت و گفت: –…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 4
{مولودیِ دیوانگی:)⁴} پناه لبخند عریضی زد و در حالی که بلند میشد گفت: – تا به خواب ابدی فرو نرفتی…
بیشتر بخوانید »