رمان عاشقانه، درام، انلاین.
-
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت102
پشت بند حرفش خندید و ماهرخ تکیه اش را از در گرفت. دوست نداشت امشب را برایشان زهر کند اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت 101
بغض کرد و جلو رفت…..یاسر فاصله را تمام کرد و مادرش را بغل گرفت. _کجا غیبت زد؟ دورت بگردم الهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت100
کمند گستاخانه در چشمانش زل زد و او به مچ دستش محکم فشار وارد کرد. لب گزید تا اخ نگوید.…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت 99
خواست طرف دیگری بدود اما اینبار نشد….اینبار دیگر سهیل نگذاشت یلدا فرار کند. با چند قدم بلند خود را به…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت 98
صدایش را در سرش انداخت. _یلدا؟ یلدا بیا دیگه چند لحظه بعد یلدا دوان دوان از پله ها پایین آمد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت94
خیره شد به چشم های سبز مات مانده دخترک……موهای مرتب کرده اش را به هم ریخت. صدایش را پایین آورد:…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت 96
با صدای جیغ دختر ها شانه هایش از ترس بالا پریدند. کلافه به آنها زل زد. _لامصبا فیلمه، فیلم! بگین…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت 95
سهیل پارچ آب را روی زمین انداخت و خندید. ماهرخ با صدای خنده اش بهت زده نگاهش کرد…..دندان هایش بهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت 94
همان لحظه در سالن باز شد. _هومن خان؟ نگاه جفتشان پسر لاغر اندامی را نشانه گرفت. _چیه؟ _گفتین همه رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان
امیدی برای زندگی پارت 93
لبخند سهیل که محو شد زبانی روی لب هایش کشید و توضیح داد: _ببین خب حالت خوب نیست الان هم…
بیشتر بخوانید »