ماه: دی 1402
-
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 17
# پارت ۱۷ رادوین همهی عصبانیتم را روی پدال گاز خالی کردم. روشا سکوت کرده بود و حرفی نمیزد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان سقوط پارت چهل
با احساس سردرد پلکهاش رو از هم باز کرد همه چیز رو تار میدید، کمی زمان برد تا از…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان در بند زلیخا قسمت 46
*** بعد از مشخص کردن زمان جلسه با افراد طرف حسابشان به بهانه شهرگردی از شادان جدا شد. باید آشنایی…
بیشتر بخوانید » -
رمان خون مشکی
خون مشکی پارت ۲
لینا اخمی کرد: _هر وقت گفتی تقصیر من نبود ، بدتر لو رفتی ، بگو ایندفه چیکار کردی؟ الگا جدی…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 48
با عصبانیت وارد اتاقش شد و روی صندلی جای گرفت. چند نفری را دنبال سام فرستاده بود و تا آمدنش…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت سی و نه
عین طلبکارها رفتار میکرد! چشم ازش گرفت. – گذشته تموم شده، هر کاری هم کنیم نمیتونیم چیزی رو درست…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 16
# پارت ۱۶ دو هفته از عروسیمون، گذشته بود. تقریباً باهم دیگه مثل دوتا غریبه بودیم. تنها حرفی که باهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان به کدامین گناه .مقدمه.
امروز قبل از رفتنم همه را نفرین میکنم آهی میکشم که دامن گیر همه یتان شود هیچ کس دلش به…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۲۱
از حرف های ریحانه چیزهایی دستگیرش شد و توانست آیدی سارا را پیدا کند باید یه ارتباطی با سارا می…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۲۳
هامون بچه را جلوی پایم گذاشت و چاقوی کوچکی از جیبش درآورد روی طناب پیچیده دور دستم کشید و پاره…
بیشتر بخوانید »