ماه: دی 1402
-
رمان
رمان رویای ارباب پارت 31
با اصرار های نگین راضی به پیام دادنش شد میشد گفت که دقیقا ۳ روز از آن روز کذایی گذشته…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 14
# پارت ۱۴ (روشا) یک هفته بعد از بیمارستان ترخیص شدم. آقای پارسا طبق گفتهاش برام گوسفندی رو قربونی کرد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان خون مشکی
رمان خون مشکی -پارت 1
مثل همیشه بعد از امضا زدن آخرین برگه از پشت میز بلند شد و بعد از کمی کشش کتش…
بیشتر بخوانید » -
رمان هناس مستر
هناس مستر(پارت پنجم)
مرتیکه بز فقط سرشو تکون داد. انگار زحمتش میشد زبونش رو تکون بده… با صدای باز شدن قفل مرکزی ماشین…
بیشتر بخوانید » -
رمان مائده...عروس خونبس
رمان مائده…عروس خونبس پارت ۵۴
* _مائده جان قربونت برم نکن دختر آخه تو سرخاکش زجه بزنی گریه کنی زنده میشه؟! نفسش را غمگین بیرون…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت سی و پنج
تلخ خندید، همیشه طلبکار بود؛ حتی حالا که همه چیز بر علیهاش بود! رگ باد میکرد به خاطر اینکه زنش…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۲۱
دستی به فکش کشید و به تلویزیون نگاه کرد نگاهش از تلویزیون به سمتم سوق داد سهیل _ پاشو اذیت…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت 18
🌒هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت هیجدهم🌒 دستا و صورت و پاهام خونی بود ولی هیچ دردیو احساس…
بیشتر بخوانید » -
رمان خون مشکی
خون مشکی -پارت 1
مقدمه “همیشه شب های یلدا برایمان حکم عروسی داشت همه شاد بودیم در آن شب و گرفتم هدیه ای از…
بیشتر بخوانید » -
رمان هناس مستر
هناس مستر(پارت چهارم)
صدای شلیک گلوله ها بالا گرفته بود و منم این وسط نزدیک به پنج یا شیش بار با بابا تماس…
بیشتر بخوانید »