طنز
-
رمان فرفری
رمان فرفری پارت68
بیخیال زدن شد اومد با یه لبخند که خیلی سعی داشت جمعش کنه نشست روبه روم منم که پشت چشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت67
_سلام بفرمایید چایی _سلام تو چرا آوردی مامان کجاس _ترسیدم پله اذیتشون کنه من آوردم _اوکی ممنون بزار اینجا رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت66
بعد از اون آقا یا همون استاد ملکی🙄شروع به تدریس کرد چیزی شبیه همونا که تو خونه یاد میداد بهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت65
بعد از دوساعت صدای در اومد که یعنی کلاس تمومه چنان نفس راحتی کشیدم همه زدن زیر خنده حتی استاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت64
بعد راه افتادم رفتم پم اتاقش خواستم در بزنم که شنیدم اسم منو گفت منم که فضووووول چسبیدم عین مارمولک…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت63
_خدا سلامتی بده بهشون میام دیدنتون عسل رو هم میبینم دل منم براش تنگ شده بازم شرمنده بابت این مدت…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت62
من کنار در منتظر موندم همه رفتن استاد هم وسایلش رو جمع کرد اومد تمام مدت داشتم با استرس لبم…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت61
از کلاس رفتم بیرون تا یه چی بگیرم بخورم ضعف نکنم سریع یه کیک وآبمیوه خریدم برگشتم داخل نزدیک کلاس…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت60
صبح با صدای مامان بیدارشدم رفتم سرویس بعد رفتم سر سفره سلام پر انرژی دادم نشستم _دختر صبحانه بخور مدارکت…
بیشتر بخوانید » -
رمان فرفری
رمان فرفری پارت59
با فکر آرشاویر خوابیدم وتمام شب کابوس دیدم که اون کنار زیبا نشسته وعاقد داره خطبه میخونه منم اونجام نگاهشون…
بیشتر بخوانید »