ماه: اردیبهشت 1403
-
رمان رزا
رمان رزا پارت بیست ۲۰
گرشا خیلی خیلی تعجب کرده بود از حرفام..از طرفی هم معلوم بود گیج شده.. _ادم بوده؟!توی فسقلی ادم کشتی؟مگه کشکه؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت نوزده ۱۹
حالم گرفت وقتی گفت تا دوماه دیگه عروسی رو برگزار میکنه از اومدنم و نیتی که داشتم کلا پشیمون شدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 15
عصیانگری:)15 شایان ول نکرد و ادامه داد: – حرفتو کامل کن؛ میدونی بدم میاد از نصفه حرف زدن. پناه که…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت هیجده ۱۸
میدونستم خیلی تعصبیه اینجوری هم که من گفتم و اون سکوت کرده یعنی حرفام روش تاثیر گزاشته برای سیانمایی و…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت هفده ۱۷
رزا الان یک هفته شده که تمرینام با گرشا رو شروع کردیم بگذریم چقد دعوام که کل پول رو زدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان رزا
رمان رزا پارت شانزده ۱۶
عزیزای دلم کمی پارت ها دیر به دیر شد🙏🏻🙏🏻 بهش کم محلی کردم عنتر.. با کمک خودش هر چی وسایل…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت14
آغازِدردِما:)14 احساس کرد لحظهای روح از تن سرداش پر کشید؛ چند سال گذشته بود؟ دقیقا پنج سال! لعنت به سرنوشت……
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۶۶
چمدانم را داخل صندوق هل دادم و چمدان سعید هم رویش گذاشتم. متین کوله اش را دستم می دهد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت۶۸
آرش با سرتکان دادن ریزی می گوید: – بله خودمم وارد خانه که شد،تازه آرش خبر داد که مادرش پنج…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت13
آرامشِقَبلاَزطوفان بخش سوم:)13 پناه نگاهش را به جلو داد و غرق در افکار لب زد: – خب، از گوشی مائده…
بیشتر بخوانید »