رمان شانس زنده ماندن
-
رمان شانس زنده ماندن پارت آخر
چند روز گذشت،باران هنوز منتظر فرصت بود تا حقیقت را به احسان بازگو کند. اما هر بار احسان به صحبت…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 22
سکوت سنگینی پا برجا شد. آن قدر این سکوت سنگین بود.که خود احسان هم اذیتت میشد. ریحانه با خشم به…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 21
رمان_شانس_زنده_ماندن_ پارت ۲۱ 🍷 روز های شوم پشت سر هم می آمد. به جای اینکه باران بهتر شود.بدتر هم میشد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 20
باران غرق فکر بود. باورش نمیشد عزیز تر از جانش بهار از پیشش رفته.آنقدر جیغ کشید تا آب دهانش خشک…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 19
به سمت اتاق رفت.در اتاق را باز کرد که صحنه ای وحشتناک دید. فرشته دخترش بهار را بلند کرده،و اطراف…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 18
*** شروع کردم به غذا خوردن،یهو احساس کردم داره حالم بد میشه. سریع به سمت دست شویی رفتم و عق…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 17
از زبان باران# نمیدونم چند ساعت بود که داشتن بابام و عمل میکردن که پرستار از اتاق عمل بیرون اومد.پریدم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 16
یهو قلبم گرفت و از ترسم بیهوش شدم … از زبان باران# سبزی و چند میوه دیگه با مامانم گرفتیم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 15
رمان شانس زنده ماندن پارت ۱۵ *** ساعت ۸ صبح بود.طبق معمول احسان سَرکار بود .مامانم هم نگاهی به این…
بیشتر بخوانید » -
رمان شانس زنده ماندن پارت 14
وارد خونه شدم دقیقا اون روح (فرشته)و دیدم که به دیوار زل زده بود. زمانی که در و بستم من…
بیشتر بخوانید »