ماه: خرداد 1402
-
رمان شوکا
رمان شوکا پارت 30
رمان شوکا پارت³⁰👰🏻♀️💅🏻📸 چون لباس دومادی عروس خانم تابلو شد نیما سمتم اومد و گفت _کارتم رو دزد برد ویفر…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
یکی بود؛یکی نبود!پارت یازده
چند ثانیه خیره ی مامانم شدم،دوست داشتم باور نکنم،باور نکنم که مامانم داره منو به خاک سیاه میشونه! تکیه مو…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۴۷
********* میبینم صورتمو تو آینه با لبی خسته میپرسم از خودم این غریبه کیه از من چی میخواد اون…
بیشتر بخوانید » -
رمان پریا
༻پـــــریـــآ پارت 13༻
بازومو از دستش در اوردم و رو بهش گفتم:تو به چه حقی بهم دست زدی مرتیکه ی خر سام که…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا (ققنوس)
رمان طلا(ققنوس) پارت_ چهارم
پارت _چهارم با خنده گفت : اره به توی نیم وجبی حسادت میکنم عمت چپ میره ،راست میاد میگه دوردونم…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
رمان شوکا پارت 29👰🏻♀️
رمان شوکا پارت²⁹🛍👰🏻♀️🩺 کمی پلکام رو باز کردم اما باز از خستگی روی هم افتاد صدای خاله شبنم اومد که…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۴۶
از نگاهش یخ زد جوری که بازویش را ول کرد و یک قدم عقب رفت _چیه نگرانم شدی؟ نیش کلامش…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هجدهم
به قلم:..Sara…E.. _دفعه ی آخرت باشه سرتو میندازی پایین میای عمارت فهمیدی؟ از حرص دندان هایش را روی هم سایید…
بیشتر بخوانید » -
رمان مثل خون در رگ های من
رمان مثل خون در رگ های من پارت ۹
رسیدم دم خونه ی هیراد گوشیو ورداشتم تا بهش زنگ بزنم بعد از دوتا بوق جواب داد هیراد_الو سلام رزا_سلام…
بیشتر بخوانید » -
یکی بود؛یکی نبود
یکی بود؛یکی نبود!پارت ده
بغض نشسته تو گلوم و پس زدم و با صدای گرفته ای گفتم: _ببین من اندازهٔ گوسفندایی که تو پرورش…
بیشتر بخوانید »