ماه: خرداد 1402
-
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت شانزدهم
به قلم:… Sara…E.. چشم هایش گشاد شدند _بله؟ _گفتم شما دیگه نمیتونید بیایید اینجا _برای چی؟ _برای اینکه اقا اجازه…
بیشتر بخوانید » -
رمان پریا
༻پـــــریـــآ پارت 11༻
سام منتظر جواب از سمتش بودم که یهو چشماش بسته شد ،دست وپامو گم کردم و نمیدونستم چیکار کنم !!!…
بیشتر بخوانید » -
رمان دختر سرکش
دختر سرکش پارت ۹
❤️دخترسرکش 💕💕💕 💞💞 💗 _تو کلاس مثله همیشه صداها رو مخم بود نگاهم به بچه ها بودمنتظر بودم زنگ بخوره…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوکا
رمان شوکا پارت 28👰🏻♀️
شوکا پارت²⁸⛈️🥘 ( سلام دوستان ببخشید که این پارت کمه😓 قول میدم فردا بیشتر بنویسم💕) یکی از دختر فیلمبردارا گفت…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم
رمان بوی گندم پارت ۴۳
گازی به لقمه نان پنیر سبزیش زد از دیروز علاقه اش به این ساندویچ زیاد شده بود زیر چشمی نگاهش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آتش
رمان آتش پارت 45
* به جون عزیز؟؟ – به جون عزیزداری بابا میشی.. منمم عمه میشمممم.. با ذوق و شوق این جمله رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان عاصی
رمان عاصی پارت ۳
سیگارش را دود می کند ، روی صندلی نشسته و او ، مردی مو جو گندمی با پوستی سبزه ،…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت پانزدهم
به قلم:♡….Sara…E….♡ با لبخند نگاهش کرد و لب زد: _خوب کجا دوست داری بریم _مگه تو امروز کار نداری؟ _کارو…
بیشتر بخوانید » -
رمان مثل خون در رگ های من
رمان مثل خون در رگ های من پارت ۸
شام خوردیم از رستوران بیرون رفتیم، داشتیم خداحافظی میکردیم هیراد_فردا میبینمت:) لبخند زدم… خداحافظی کردیمو سوار ماشین شدیم اراد رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان پوراندخت
رمان پوراندخت پارت ۴
رمان پوراندخت پارت چهارم تقدیم نگاهاتون💖 توی دلم به این حرف شیرخان میخندم و چشم می دوزم به محمود ،…
بیشتر بخوانید »