سایت مدوان
-
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 16
پناهِبیپناه:)16 شایان چنان دندان روی هم سایید که صدایشان به گوش پناه هم رسید؛ دیگر کمکم داشت عصبی میشد. در…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 15
عصیانگری:)15 شایان ول نکرد و ادامه داد: – حرفتو کامل کن؛ میدونی بدم میاد از نصفه حرف زدن. پناه که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت14
آغازِدردِما:)14 احساس کرد لحظهای روح از تن سرداش پر کشید؛ چند سال گذشته بود؟ دقیقا پنج سال! لعنت به سرنوشت……
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت13
آرامشِقَبلاَزطوفان بخش سوم:)13 پناه نگاهش را به جلو داد و غرق در افکار لب زد: – خب، از گوشی مائده…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت12
آرامشِقَبلاَزطوفانبخشدوم12 *** – سلـام بر مادر نمونهٔ خودم. طاهره خانم لبخند گرمی زد و آغوشش را به روی دختر کوچکش…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت11
آرامشِقَبلاَزطوفان:)11بخشیک شایان لبخند عمیقی زد و گفت: – نیاز به معذرت خواهی نیست عزیزم. تقصیر منم بود، زیاده روی کردم…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 10
آوایِتَلخگُذَشته10 چندی بعد هر چهار نفرشان، دور میز گردی نشسته بودند. معذب ترین فرد جمع، پناه بود.. . از اینکه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت 9
کابوسِ رویایی:)9 شایان اخم کوچکی روی ابرو نشاند و از تخت پایین آمد و طرف سالن حرکت کرد. اولین بار…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت8
آهنگخوشبختی:)8 کس از قانون های بیرحمانهٔ زندگی چه میداند؟ اما آنان با قلبی مالامال از عشق بیخبر از آیندهای که…
بیشتر بخوانید » -
رمان آغاز از اتمام
رمان آغاز از اتمام پارت7
پناهِشایسته:)7 شایان متعجب بود،چه میشنید؟قابل باور نبودند حرف های پناهش!او از کودکی مهر شایان را به دل داشت؟و واقعا سوال…
بیشتر بخوانید »