ماه: آذر 1402
-
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا قسمت چهل و دوم
با کشیده شدن صندلی نگاهش را از میز گرفت. شادان مقابلش نشست و با کجخند گفت: – میدونستم تماس میگیری.…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۲۰
بازویم را از دستش کشیدم با چشمان خیسم فقط خیره اش شدم _ ؟ چرا نذاشتی راحت شم ؟ منه…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 44
گریه های آن شبش هم باعث نشد تا پدرش کوتاه بیاید اما روز بعد عجیب بود که نظرش عوض…
بیشتر بخوانید » -
رمان هزار و سی و شش روز
رمان هزار و سی و شش روز پارت17
🌒رمان هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت هفدهم🌒 شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد خشت خشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۱۷
آن شب را با هر مصیبتی بود گذراند هر ده دقیقه صدای خنده کسرا و آرمان از اتاق آرمان می…
بیشتر بخوانید » -
رمان امیدی برای زندگی
امیدی برای زندگی پارت هشتادونهم
ناباور زمزمه کرد: _ت….تو از آدمای سهیلی؟ _نخیر آقا هومن من شاگردشم تو مارو احمق فرض کردی یا خودتو؟ به…
بیشتر بخوانید » -
رمان تقاص
رمان تقاص پارت ۱۶
رویا) آلبوم عکس هارا ورق میزنم و با دیدن عکس های رها میگریم…کدام مادری طاقت دوری از فرزندش را دارد…رها…
بیشتر بخوانید » -
رمان بگذار پناهت باشم
رمان بگذار پناهت باشم پارت ۱۳
# پارت ۱۳ دو هفته میگذشت و روشای من هنوز توی بیمارستان بود. به خاطر ضربهای که به سرش خورده…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت سی و سه
ندونسته خوشحال بود و او اما از اضطراب تنش گر میگرفت! تا رسیدن به مطب با آدامس جویدن سعی…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا پارت چهل و یکم
با اخم ریزی به صفحه گوشیش خیره بود. تازه چند روز بود که آن را خریده بود و باز از…
بیشتر بخوانید »