ماه: دی 1402
-
رمان
رمان بگذار پناهت باشم پارت 15
# پارت ۱۵ روشا بعد از صرف شام، حوالی ساعت دوازده بود که مراسم تموم شد. سوار ماشین شدیم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان رویای ارباب پارت ۳۲
به خانه نگاه میکند…همه چی بهم ریخته بود! لباس هایش همه انداخته بودند ،ظرف های کثیف و…. باید خانه را…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان هزار و سی و شش روز پارت19
🌒هزار و سی و شش روز🌒 🌒پارت نوزدهم🌒 احساس میکردم گوشت مچ دست و پاهام داره تجزیه میشه از…
بیشتر بخوانید » -
رمان
رمان چشم های وحشی فصل دوم پارت ۱۲
# پارت ۱۲ ( کارن) پرونده رو از روی میز برداشتم و به طرف اتاق دایان حرکت کردم. صدای خنده…
بیشتر بخوانید » -
رمان آیدا
رمان آیدا پارت 46
تقریبا یک هفتهای از آمدن خانواده ی مهرداد میگذشت و فردا هم روز عقدشان بود. ولی با تمام این…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط
رمان سقوط پارت سی و شش
طلعتخانم با چهرهای اخمو پشت سر عروسش وارد اتاق شد، نیومده شروع کرد به غرغر کردن -تو یه چیزی بهش…
بیشتر بخوانید » -
رمان در بند زلیخا
رمان در بند زلیخا قسمت۴۳
جیغ گوش خراش مهسا بلند شد. سریع بلند شد و دستش را به پشت یقهاش رساند. برف له شده را…
بیشتر بخوانید » -
رمان کاوه
رمان کاوه پارت ۲۲
تا در پشتی را باز کردم دیدمشان چندتا از بچه های پاشا که سوار ون میشدند و همراه پارسا _…
بیشتر بخوانید » -
رمان در پرتویِ چشمانت
رمان در پرتویِ چشمانت پارت ۱۹
بهترین فرصت بود اما کمی زود بود برای بلند شدن دور بعدی به علی و هستی افتاد هستی _ جرات…
بیشتر بخوانید » -
داستان کوتاه
دلم تنگه آخه نبودنت لهم کرده
با تو ام ای از دست رفته… هر کجا باشم غمت هست کاش روز رفتنت تو گریه چشمم را نمی…
بیشتر بخوانید »