رمان آغاز از اتمام

رمان آغاز از اتمام پارت6

4.6
(37)

در حالی که بغض گلویش را کنترل می کرد بازهم ادامه داد،گویی می خواست رنج دل چند ساله اش را یک روزه خالی کند.

_من هرشب کابوس می دیدم،داشتم دیوونه می شدم،زندگیم مختل شده بود،فکرت مجنونم کرده بود؛تنها چیزی که ازت داشتم،برق یه جفت چشم آبی بود که هرگز فراموش نکردم.! درسام به شدت اوفت کرده بود،افسرده و ناامید بودم..تا جایی که زد به سرم و شمارتو از گوشی دختر خالم برداشتم…

دیگر بغض محبوس شده در حنجره اش طاقت نیاورد و با صدایی آرام شکست،چشمهٔ اشکش جوشید و مانند رود جاری شد،شایان متعجب و سرخورده با ذهنی پر تشویش پناه را به آرامی دعوت کرد اما پناه انگار که تازه سفرهٔ چند سالهٔ دلش را باز کرده بود،ادامه داد:

_الان علاوه بر سردرگمی،حس مزخرف عذاب وجدان لحظه ای رهام نمی کرد!مائده به من اعتماد کرده بود ولی من…من اشتباه کرده بودم ولی منطق من خیلی وقت بود که مقابل احساسم خلع سلاح شده بود!از خودم بدم می‌اُمد،مادرم از دیدن تغییرات من خیلی عصبی شد و زندگی و یه دور دیگه به کامم تلخ کرد…از همه سراغتو می گرفتم اما دریغ از یه جواب درست و حسابی.

سکوت کرد و به نقطه‌ای نامعلوم خیره شد،مغزش درد می کرد اما نمی‌خواست سکوت کند؛باید می‌گفت تمام دل به دریا هایش را…

_دقیقا یکسال گذشت؛حالم بهتر بود.ولی فراموش نکرده بودم قامت پسر رویاهامُ،یه روز که پیش مائده بودم؛باشوق گفت که زنگ زدی بهش و خواهش کردی به عنوان یه زن عموی خوب،با تو و دوست دختر یک سالت بیاد بیرون.!

پناه خنده ای کرد؛هنوزهم فکر به آن روز های کذایی وجودش را ویران می‌کرد..ولی اینجا شایانی بود که از شدت شرمگینی جان می‌داد…بی‌محبا ادامه داد:

_دنیا رو سرم خراب شد..چیزی شنیده بودم که برام قابل حضم نبود!من یه سال تو رو زندگی کردم!!با فکرت نفس کشیدم!!چند ماه افسرده شده بود؛ولی تو چی؟!یه سال کامل کنار دختری که دوسش داشتی بودی.گاهی به این فکر می‌کنم که تو این زندگی من عاشق‌ترم یا تو!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.6 / 5. شمارش آرا : 37

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

نمایش بیشتر

خورشید حقیقت

شاید این رویای رسیدن باشد 🤍✨
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
15 روز قبل

نمیشه یه کم پارتا طولانیتر بشه
ممنون وخسته نباشی

𝐍𝐚𝐫𝐠𝐞𝐬 𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨
15 روز قبل

چه هنری کرده شایان😐
خیلی شایانو قشنگ دختره رو نابود کرده😂

دکمه بازگشت به بالا
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x