رمان بوی گندم جلد دوم
-
رمان بوی گندم جلد دوم پارت هفده
از ماشین پیاده شد و به سمت در مشکی رنگ خانه پدرش حرکت کرد زنگ در را فشرد دیگر دیروقت…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت شانزده
دستمال را خیس کرد و آبش را گرفت از سر شب همانطور یکسره در تب بود اصلا تبش پایین نمیآمد…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت پانزده
با صدای آلارم گوشیش هوشیار شد دستی زیر پف چشمش کشید و از روی تخت بلند شد بیحوصله صدا را…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت چهارده
صدای ترمز ماشینی از پشت سر شنیده شد اگر بگوید یک لحظه قلبش نزد دروغ نگفت این صدا فقط متعلق…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت سیزده
مشتش را به دیوار کوبید یه بار ، دوبار…چندین بار انگار میخواست تمام عصبانیت این مدت را با مشت زدن…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت دوازده
صدای خنده های آن زن تنش را میلرزاند همه این کارها را کرده بود تا به هدفش نرسد که این…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت یازده
آسیه با افاده ابرویی بالا انداخت _اونجا نشین بر و بر نگام نکن نمیبینی بچت داره خودشو میکشه مادر نمونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت ده
مشت لرزانش را از روی آیینه شکسته برداشت « _تو امیر ارسلان نیستی…اون کجاست اگه بود نمیزاشت به این حال…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت نه
گوشه اتاق دراز کشید و در خود جمع شد دستش را زیر سرش گذاشت و به دیوار روبرویش خیره شد…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی گندم جلد دوم پارت هشت
کشان کشان خود را به در رساند صدای گریه آرش میآمد و قلبش هزار تکه میشد چند ضربه به در…
بیشتر بخوانید »